در این سری از مقالات آموزش زبان آکادمی روان میخواهیم تعدادی از عبارات و اصطلاحات مربوط به عصبانیت در انگلیسی را یاد بگیریم. پس تا آخر این مقاله جذاب و پرکاربرد با ما همراه باشید.
اصطلاحات انگلیسی مربوط به عصبانیت
Have a short fuse
معنی: سریع عصبانیشدن و خونسردی خود را از دست دادن
“Be careful how you talk to the Warehouse Manager; he has a pretty short fuse.”
مراقب حرفزدنت با مدیر انبار گمرک باش؛ خیلی سریع عصبانی میشه!
Have a quick temper
معنی: خیلی زود عصبانیشدن، اعصاب ضعیفیداشتن
“A quick temper should be a warning sign when you’re dating someone.”
وقتی با کسی قرار میذاری، اعصاب ضعیف داشتن و زود عصبانی شدن باید یک علامت اخطار برایت باشد.
Let off steam
معنی: انجام یک فعالیت برای تخلیه احساسی شدن، خود را از خشم و ناراحتی خالی کردن، به اصطلاح خود را خالی کردن
“Let’s go out for dinner tonight so you can let off steam after a tough week at work.”
بیا امشب برای شام بریم بیرون بنابراین میتونی بعد از یک هفته سخت کاری خودت را خالی کنی.
Blow a fuse
معنی: خیلی عصبانیشدن و کنترل خود را از دستدادن، اصطلاحا فیوز پراندن
“”Charlie blew a fuse yesterday when he discovered that his bike had been stolen.
هنگامی که دیروزچارلی متوجه دزدیدهشدن دوچرخهاش شد، خیلی عصبانی شد و فیوز پراند.
Hot under the collar
معنی: عصبانیشدن، خجالتزده شدن، اصطلاحا از کوره در رفتن
“Even the slightest criticism gets Annabelle hot under the collar.”
حتی کوچکترین انتقاد هم باعث از کوره در رفتن آنابل میشود.
See red
معنی: ناگهانی عصبی و آزردهخاطر شدن
درس قبلی: اصطلاحات بیان احساسات در انگلیسی
“I saw red when I discovered they had excluded me from their plans.”
من وقتی متوجه شدم که آنها من را از برنامههای خود مستثنی کردند، ناگهان خیلی عصبی و آزردهخاطر شدم.
Piss off / pissing off
معنی: کسی را عصبانیکردن، اعصاب کسی را خورد کردن
”You’re pissing me off.”
دیگه داری عصبیم میکنی!
Drive someone bananas
معنی: کسی را آزردن و عصبانی کردن، به ستوه آوردن، اصطلاحا کسی را دیوانه کردن
“My cats are driving me bananas with their mischief.”
گربههایم با شیطنتشان من را به ستوه میآورند.
Bristle with anger / rage
معنی: عصبانی و خشمگین بودن، از عصبانیت لبریز بودن، در اینگونه مواقع از صورت و حرکات افراد عصبانی بودن آنها قابل مشاهده است.
“He was bristling with anger as he surveyed the scene.”
او همچنان که داشت صحنه را ارزیابی میکرد بسیار خشمگین بود.
از دست ندهید: بهترین اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی
To have a cow
معنی: خیلی عصبانی شدن، اصطلاحا جوش آوردن
“Don’t have a cow! I’ll pay for the damages.”
جوش نیار! من خسارت را پرداخت میکنم.
To tick off
معنی: کسی را عصبانی کردن
“His behavior ticked the teacher off.”
رفتارش معلم را عصبانی کرد.
مطالعه کنید: 20 راه پیشنهاد دادن به انگلیسی
Make one’s blood boil
معنی: خون کسی را به جوش آوردن، کسی را به شدت عصبانی کردن
“It makes my blood boil when people are disrespectful to each other.”
این موضوع که مردم به یکدیگر احترام نمیگذارند خونم را به جوش میآورد.
Up in arms
معنی: بسیار خشمگین و عصبانی شدن، با عصبانیت فریاد زدن و معترض بودن
“All the parents at the school are up in arms about the fee increases.”
همهی والدین در مدرسه در مورد افزایش هزینهها عصبانیاند و معترضند.
Give someone a piece of your mind
معنی: خیلی رُک و عصبانی با کسی صحبت کردن
“If they don’t bring our food out soon, I’m going to go and give the manager a piece of my mind.”
اگر غذای ما را زود نیاورند با مدیر صحبتی خواهم داشت.
Like a red rag to a bull
معنی: رفتار یا حرفی که باعث تحریک افراد میشود و آنها عصبانی میکند.
مطلب پر بازدید: عاشقتم و دوستت دارم به انگلیسی
“We never discuss religion when my uncle is visiting. It’s like a red flag to a bull.”
ما هرگز زمانی که عمو برای دیدنمان میآید در مورد دین و مذهب بحث نمیکنیم؛ چون باعث عصبانیتش میشود.
Cheese somebody off / be cheesed off
معنی: کسی را عصبانی کردن، رنجاندن، آزردن، اوقات کسی را تلخ کردن
“You’re really cheesing me off today!”
امروز داری اعصابم را خورد میکنی.
“You look cheesed off. What happened at work?”
امروز اوقاتت تلخه، سر کار چه اتفاقی افتاده؟
Rub someone up the wrong way
معنی: کسی را عصبانی کردن، از قصد یا بدون کسی را رنجاندن یا عصبی کردن
I think Lisa rubbed Alison up the wrong way with her comment about the food.
فکر میکنم لیزا با نظرش در مورد غذا او را عصبانی کرد.
مطلب مفید: اصطلاحات انگلیسی مهم همراه با معنی
A storm in a teacup
معنی: برای موضوعاتی الکی و غیرمهم عصبانی شدن، بیخود و بیجهت عصبانی و خششمگین شدن، اصطلاحا بیخودی شلوغش کردن
Have a good sleep and in the morning you’ll realize it was just a storm in a teacup.
الان خوب بخواب و صبح متوجه میشوی که بیخودی شلوغش کردی!
Wind someone up
معنی: کسی را عصبانی کردن، آزار دادن کسی، سربهسر کسی گذاشتن
Toby, stop winding your little sister up.
تُبی سربهسر خواهر کوچکترت نگذار!
Send / drive somebody up the wall
معنی: کسی را عصبانی کردن، اعصاب کسی را خورد کردن، اصطلاحا دیوانه کردن
“Preparing this presentation is driving me up the wall! I just can’t get it to display properly.”
آمادهسازی این ارائه دارد من را دیوانه میکند! فقط نمیتوانم به درستی به نمایش در بیارمش.
Drive somebody crazy / mad
معنی: کسی را عصبانی کردن، اعصاب کسی را خورد کردن، اصطلاحا روی مخ کسی بودن
Stop singing along with the singer! You’re driving me crazy.
آواز خواندن با خواننده را بس کن! داری عصبیم میکنی.
از دست ندهید: انواع ورزش به انگلیسی
Blow a gasket
معنی: بسیار عصبانی شدن، از کوره در رفتن، اصطلاحا از عصبانیت منفجر شدن
“When the shop was burgled for the third time, the owner blew a gasket.”
وقتی برای بار سوم از مغازه دزدی شد مغازهدار از عصبانیت منفجر شد.
Blow your top
معنی: عصبانی شدن و از کوره در رفتن
“When my mother saw the state of the house after the party, she blew her top!”
وقتی مادرم وضع خانه را بعد از پارتی دید از کوره در رفت.
(have a) bone to pick with someone
معنی: صحبت کردن با کسی که با رفتار یا حرفهایش ناراحت و آزرده شدهاید، اصطلاحا گله کردن و دلخور بودن
“Mark wants to see the boss. He says he’s got a bone to pick with him.”
مارک میخواهد رئیس را ببیند. او گفت که میخواهد از دستش گله کند.
Eat someone alive
معنی: از کسی با عصبانیت و به تندی انتقاد کردن، سرزنش کردن، اصطلاحا کسی را درسته قورت دادن
“The boss will eat me alive if the report arrives late.”
اگر گزارش دیر برسد رئیس من را سرزنش میکند.
Fit to be tied
معنی: بسیار عصبانی و ناراحت شدن
“Harry was fit to be tied when his dog dug up the flowers he had planted.”
او وقتی که سگش گلهایی که تازه کاشته بود را از زمین بیرون آورد بسیار عصبی و ناراحت شد.
Flip your lid
معنی: بسیار عصبانی و ناراحت شدن، از کوره در رفتن
“Julie flipped her lid when she saw the state of her daughter’s bedroom.”
جولی وقتی وضع اتاق دخترش را دید از کوره در رفت.
Fly off the handle
معنی: ناگهانی عصبانی و خشمگین شدن، کنترل خود را از دست دادن
“Dad flew off the handle when I told him I had damaged his new car.”
پدر کنترل خودش را از دست داد وقتی به او گفتم که به ماشین جدیدیش آسیب زدهام.
Foam at the mouth
معنی: بسیار خشمگین و عصبانی شدن از چیزی یا از دست کسی
“The director was foaming at the mouth when he saw a picture of his children in the newspaper.”
وقتی رئیس تصویر فرزندانش را در روزنامه دید بسیار خشمگین و عصبانی شد.
از دست ندهید: تشویق و تحسینکردن به انگلیسی
برای تمرین از طریق پادکست آموزش زبان انگلیسی و داستانهای انگلیسی کانال کست باکس ما را دنبال کنید.
اصطلاحات خشم در زبان انگلیسی
Get a rise out of somebody
معنی: کسی را تحریک کردن، با حرف یا مسخرهکردن کسی را عصبانی کردن، موجب عصبانیت کسی شدن
“He gets a rise out of his daughter by asking her about her latest diet.”
او دخترش را با پرسیدن در مورد جدیدترین رژیمش عصبانی میکند.
Go ballistic
معنی: عصبانی شدن، از عصبانیت برآشفتن
My dad went ballistic when he saw the state of the garden after the barbecue.
پدرم وقتی وضع باغ را بعد از گوشت کبابکردن دید، ازعصبانیت برآشفت.
Go off the deep end
معنی: ناراحت وعصبانی شدن به صورتی که کنترل احساساتتان را از دست بدهید.
“Eva will go off the deep end if her kids leave the kitchen in a mess again.”
ایوا بسیار ناراحت و عصبی خواهد شد اگر بچههایش دوباره آشپزخانه را بهمریخته (و بدون تمیز و مرتب کردن) بهجای بذارند.
Go postal
معنی: عصبانیشدن، عکسالعمل تند و شدید بر اثر عصبانیت نشان دادن
“My parents will go postal when they see the state of the house!”
والدینم وقتی وضع خانه را ببینند، بسیار عصبانی خواهند شد.
بعد از عصبانیت شاید لازم باشه به انگلیسی معذرت خواهی کنی: 60 عبارت برای معذرت خواهی کردن در انگلیسی
Go spare
معنی: کاملا کنترل خود را از دست دادن و عصبانی شدن
“Lea’s dad would go spare if he knew how much she spent in London!”
پدر لی اگر میفهمید که او چقدر در لندن خرج کرده، خیلی عصبانی میشد.
Hit the roof / go through the roof
معنی: بسیار عصبانی و خشمگین شدن،قاطی کردن، اصطلاح از کوره در رفتن یا جوش آوردن
“Their parents will hit the roof if they catch them smoking!”
اگر والدینشان آنها در حال سیگارکشیدن گیر بیندازند، قاطی میکنند.
jump down someone’s throat
معنی: ناگهانی و خشمگینانه سر کسی داد زدن، اصطلاحا به کسی پریدن
“When I said the instructions were not very clear, she jumped down my throat!”
وقتی گفتم که دستورالعملها واضح نبودند او ناگهانی و عصبی سرم داد زد.
Lose your cool
معنی: عصبانی شدن، خونسردی خود را از دست دادن
“The customer lost his cool when the waiter spilt the wine.”
مشتری وقتی گارسون شراب را ریخت خونسردی خود را از دست داد و عصبانی شد.
Skin someone alive
معنی: از دست کسی به شدت عصبانی شدن، اصطلاحا پوست کسی را کندن
“If that kid damages my car again, I’ll skin him alive!”
اگر آن بچه دوباره به ماشینم صدمهای بزند، پوستش را میکنم.
Step on someone’s toes
معنی: کسی را رنجاندن یا عصبانی کردن، به کسی توهین کردن، حق کسی را خوردن
“I could offer some advice but I’m afraid of stepping on someone’s toes.”
من میتوانم نصیحتتان کنم یا ایدههایم را در میان بگذارم ولی میترسم که (با این کار) به کسی توهین کنم.
A storm is brewing
معنی: متوجه جو متشنج و عصبی اطراف شدن، اصطلاحا بوی جنگ و نزاع به مشام خوردن، از این اصطلاح زمانی استفاده میشود که متوجه شویم جنگ یا نزاعی در حال شروع شدن است.
“As soon as we saw Pete’s face, we knew that a storm was brewing.”
به محض آنکه صورت پیت را دیدیم، بوی جنگ و نزاع به مشاممون خورد.
To make one’s blood boil!
معنی: کسی را عصبانی کردن و آزردن، اصطلاحا خون کسی را به جوش آوردن
“His condescending attitude towards women really makes my blood boil!”
نگرش فروتنانهاش نسبت به خانمها خونم را به جوش میآورد.
want someone’s head on a platter
معنی: از دست کسی به شدت عصبانی و خشمگین شدن، اصطلاحا میخواهید سر به تن کسی نباشد.
“He was so angry when he read the article about his family that he wanted the journalist’s head on a platter.”
او وقتی مقالهای که در مورد خانوادهاش بود را خواند عصبانی شد و میخواست سر به تن روزنامه نگار نباشد.
Be fed up to the back teeth
معنی: از دست چیزی یا کسی بسیار خسته و عصبی شدن، صبر خود را از دست دادن
I’m fed up to the back teeth of my boss. He always gives me extra work.
من از دست رئیسم خسته شدهام. او همیشه به من کارهای بیشتری میدهد.
Be at one’s wits’ end
معنی: طاقت و صبرخود را در مورد چیزی یا کسی از دست دادن
I am at my wits’ end with this project. I can’t wait for it to be over.
من دیگر طاقتم از دست این پروژه طاق شده. نمیتوانم برای تمام شدنش صبر کنم.
Had it up to here
معنی: از دست چیزی یا کسی عصبی و خسته شدن، اصطلاحا طاقشدن طاقت. این اصطلاح را معمولا با آوردن دست تا روی پیشانی نشان میدهند. در زبان عامیانه “دیگه به اینجام (با نشان دادن پیشانی) رسیده”
I’ve had it up to here with all your rules.
دیگه از دست قانونهات طاقتم طاق شده.
Throw a fit (wobbly)
معنی: ناگهانی عصبانی شدن و کنترل خود را از دست دادن
I threw a fit when my car was stolen.
من وقتی ماشینم دزدیده شد بسیارعصبانی شدم و کنترل خودم را از دست دادم.
Be the last straw
معنی: اصطلاحا طاقشدن طاقت و کارد به استخوان رسیدن، منظور همان تحریک کوچکی است که باعث میشود تا فرد صبر خود را از دست بدهد و عصبانی شود.
“I’m telling you, it’s the last straw! My dad won’t tolerate another F in my school exams.”
دارم بهت میگم، دیگه کارد به استخوانم رسیده! پدرم یک گندکاری دیگه رو در امتحانات مدرسهام تحمل نمیکند.
Scream blue murder
معنی: از عصبانیت و خشمگینانه داد زدن، بلند داد زدن و اعتراض کردن انگار که مسئلهی مهمی اتفاق افتاده است
“The crowd started screaming blue murder when the football match was interrupted.”
جمعیت با عصبانیت شروع به داد زدن کردند وقتی که مسابقه فوتبال متوقف شد.
Try someone’s patience
معنی: صبر کسی را سنجیدن، اصطلاحا صبر کسی را لبریز کردن
“His constant interruptions began to try the teacher’s patience.”
وسط حرف پریدنهای پیدرپیاش دارد صبر معلم را لبریز میکند.
Vent your spleen
معنی: صحبتکردن برای خالی کردن خود از خشم و عصبانیت، اصطلاحا دق و دلی خالیکردن
“Whenever Harry is angry about new government measures, he vents his spleen by writing to newspapers.”
هرموقع هَری در مورد تصمیمات جدید دولت عصبانی است، دق و دلی خود را با نوشتن برای روزنامهها خالی میکند.
درس گرامری: زمان گذشته ساده انگلیسی
(get) steamed up about something
معنی: بسیار عصبانی و هیجانزده شدن
“Calm down – there’s no need to get all steamed up about it!”
آرام باش! نیازی به عصبانیت نیست.
(something) sticks in your throat
معنی: وقتی رفتار یا حرف کسی شما را ناراحت و عصبانی کرده است، هضم نکردن و قبول نکردن چیزی
“The way he treats women really sticks in my throat!”
جوری که او با خانمها رفتار میکند را نمیتوانم هضم کنم.
Get someone’s goat
معنی: کسی را آزردن یا عصبانی کردن
“People who keep pushing when you’re standing in line really gets my goat!”
افرادی که وقتی در صف ایستادهای مرتب هُل میدهند، من را عصبی میکنند.
Get on someone’s nerves
معنی: اعصاب خورد کردن، اصطلاحا روی مخ کسی رفتن و اعصاب کسی را بهم ریختن
“The boys next door are so noisy they’re getting on my nerves.”
پسرهای همسایه خیلی پر سروصدا هستند و اعصابم را خورد میکنند.
Bite someone’s head off
معنی: با کس با عصبانیت حرف زدن، بی دلیل سر کسی داد زدن
“I was just asking how the sales meeting went. There is no need to bite my head off.”
من فقط داشتم میپرسیدم که جلسات فروش چگونه پیش رفت. نیازی به دادزدن نبودن.
مطلب مهم: سلام خوبی به انگلیسی
کلمات مربوط به عصبانیشدن در انگلیسی
- Upset = sad, angry
ناراحت، عصبانی
Mom was really upset that we didn’t call to tell we had arrived safely.
مامان خیلی از این موضوع که ما تماس نگرفتیم تا اطلاع دهیم که به سلامت رسیدهایم ناراحت است.
- Mad = crazy, angry
عصبانی
I get so mad at her when she lies to me.
من وقتی او به من دروغ میگوید از دستش عصبانی میشوم.
- Cross
قهر، قهر بودن
You ate all the cookies. Now I’m cross with you!
تو همهی کوکیها را خوردی. الان من باهات قهر هستم (از دستت ناراحت و عصبانیام).
- Furious = very angry
خیلی عصبانی بودن
My girlfriend was furious with me when I forgot to pick her up from the airport.
دوست دخترم از دست من بسیار عصبانی شد وقتی من فراموش کردم تا او را از فرودگاه سوار کنم.
- Livid = extremely angry
خیلی خیلی عصبانی و خشمگین شدن
The rude comment from his mother-in-law made him livid.”
نظر گستاخانه مادرزنش او را بسیار عصبانی کرد.
مکالمه درباره عصبانیت در انگلیسی
Rowan: Danny, it’s the fifth time in a row this week I’ve bumped into your bike. How many times do I have to tell you to not park your goddamn bike in my space?
دَنی! این پنجمین دفعه در این هفته است که به دوچرخهات زدم. چند دفعه باید بهت بگم که دوچرخهات را در مکان من پارک نکنی؟
Danny: What do you mean by “your space?” I came here first and found it vacant.
منظورت از جای تو چیه؟ من اول اومدم و اینجا خالی بود.
Rowan: You came just two minutes before I did!
تو فقط دو دقیقه از من زودتر اومدی!
Danny: Whatever! No one’s stopping you from parking your wheels somewhere else – the parking lot is huge!
حالا هرچی! هیچ کسی جلوتو برای پارک ماشینت جای دیگه نگرفته، پارکینگ خیلی بزرگه!
Rowan: I don’t believe this! I’m going nuts because of your preposterous behavior. There’s a limit to everything.
باورم نمیشه! رفتار مضحک و نامعقولت داره دیوونم میکنه. هر چیزی یک حدی داره.
Danny: Oh, yeah! You’re the one who’s driving me crazy with your immature behavior every other day… all because of that silly parking space!
عه جدی؟! اتفاقا تو کسی هستی که داری با رفتار نابالغت هر روز من را دیوونه میکنی … همهش بخاطر اون جای پارک مضخرف!!
Rowan: Aghrrrh! You know what… you’re never gonna admit your mistake. So, let’s drop this.
عههه! میدونی چیه؟ تو هیچ وقت قرار نیست به اشتباهت اعتراف کنی. پس بیا همینجا تمومش کنیم.
Danny: Wait…what? MY MISTAKE! Yeah, right. When will YOU learn to get over yourself and apologize for your arrogance?
صبر کن، چی؟ اشتباه من؟!! آره تو راست میگی. تو کی قرار یاد بگیری که به خودت غلبه کنی و برای گستاخیات معذرت بخوای؟!
Rowan: What on earth… are you outta your mind?
چه غلطا!! عقلت رو از دست دادی؟ (دیوونه شدی؟)
Danny: Huh! It’s you who need to hold yourself together, Rowan! Not me.
هههه! تویی که باید به خودت بیای رون! نه من.
Rowan: … you’re such a moron!
خیلی ابلهی!
Danny: … sorry to disappoint you, you lunatic!
متاسفم که ناامیدت میکنم … دیوونه!
کلمات هم معنی با عصبانیت در انگلیسی
عصبانیت به انگلیسی میتواند کلمات متعددی را با معانی متفاوت شامل شود که همگی آنها بر یک موضوع که همان عصبانی شدن یا ناراحت شدن فرد دلالت دارد. برخی از این کلمات قویا به عصبانی بودن فرد دلالت دارد و برخی دیگر عصبانی بودن فرد را کمتر جلوه میدهد. برای آشنایی با این کلمات ادامه مطلب را از دست ندهید:
1. کلماتی که قویا به عصبانی بودن اشاره دارد: (strongest mathes)
- acrimony
- animosity
- annoyance
- antagonism
- displeasure
- enmity
- exasperation
- fury
- hatred
- impatience
- indignation
- ire
- irritation
- outrage
- passion
- rage
- resentment
- temper
- violence
2. کلماتی که معنی عصبانیت را بینابین و متوسط نشان میدهد: (strong matches)
- chagrin
- choler
- conniption
- dander
- disapprobation
- distemper
- gall
- huff
- infuriation
- irascibility
- irritability
- miff
- peevishness
- petulance
- pique
- rankling
- soreness
- stew
- storm
- tantrum
- tiff
- umbrage
- vexation
3. کلماتی که معنی عصبانیت را کمتر و ضعیفتر نشان میدهد: (weak matches)
- blow up
- cat fit
- hissy fit
- ill humor
- ill temper
- slow burn
کلمات متضاد خشم و عصبانیت
در مقابل هم معنیها و مترادفات عصبانی و خشم، کلماتی هستند که به معنای آرامش، عشق و صلح میباشند که در معنای مخالف و یا همان متضاد عصبانی به انگلیسی هستند که این کلمات نیز میتوانند قویا به آرامش و صلح اشاره کنند و گاهی معنای آرامش را ضعیفتر منتقل کنند که در ادامه به آنها آشنا خواهید شد:
1. کلماتی که قویا متضاد خشم هستند: (strongest opposites)
- calm
- calmness
- cheer
- comfort
- delight
- ease
- glee
- good will
- happiness
- joy
- kindness
- liking
- love
- peace
- pleasure
2-کلماتی که معنای صلح را کمتر منتقل میکنند: (weak opposites)
- agreeability
- contentment
- enjoyment
- good nature
- pleasantness
ویدئو اصطلاحات عصبانی شدن به انگلیسی
کلام آخر
در این مطلب تمام لغات و اصطلاحات مربوط به عصبانیت به انگلیسی را با هم مرور کردیم. از اینکه تا آخر این مقاله با ما همراه بودید از شما متشکریم و امیدواریم برایتان مفید بوده باشد. برای یادگیری آسانتر و بهتر اصطلاحات انگلیسی، باید آنها را مرتبا تمرین و تکرار کنید و سعی کنید آنها را با حوادث و انسانهای دور و اطرافتان مرتبط کنید.
در صورت داشتن هرگونه سوال آنها را در قالب کامنت با در میان بگذارید یا از طریق پشتیبانی با ما در ارتباط باشید.
یک پاسخ
مطلب خیلی کاربردی و عالی بود