Hey! How are you feeling today?
سلام. امروز چطوری؟
I am good. Thanks!
خوبم ممنون.
No, how are you, really?
نه٬ واقعا حالت چطوره؟
Well, I am …
خب من ….
تصور کنید پروژهای که قراربودهاست تا آخرهفته تحویل دهید را وسط هفته تمام کردهاید یا کاری را زودتر از زمان تعیین شده به پایان رساندهاید٬ در این صورت چه احساسی خواهیدداشت.
مسلما اولین جوابی که به ذهنتان میرسد کلمه happy (خوشحال) است. حالا زمانی را تصورکنید که متوجه میشوید لاتاری برنده شدهاید یا قراراست برای تعطیلات به ایتالیا بروید٬ در این موقع چه احساسی خواهید داشت؟ اگر جوابتان همچنان happy است٬ آیا واقعا میزان خوشحالی شما در دو موقعیت بالا یکسان است؟!
درچنین موقعی کلمه happy نمیتواند حق مطلب را ادا کند و کلمات قدرتمندتری مانند overjoyed یا thrilled که به معنی خیلی خوشحال و هیجانزده هستند٬ انتخابهای بهتریاند.
کلماتی مانند happy, sad, scared, angry, depressed و … همگی برای بیان احساسات استفاده میشوند اما گاهیاوقات احساسات شما ممکن است فراتر از این کلمات باشند و تنها یک کلمه برای ابراز احساسات شما کافی نباشد٬ دراین صورت بهتر است از phrasal verbs (فعلهای عبارتی) یا idioms (اصطلاحات) در انگلیسی کمک بگیریم.
مطالعه کنید: معرفی خود به انگلیسی
لغات مربوط به احساسات منفی در انگلیسی
sad / unhappy | ناراحت |
feel blue | نارحت و افسرده |
feel low / down | ناراحت |
depressed | افسرده |
downhearted | افسرده و غمگین |
angry | عصبانی |
cross | بد خلق و بد عنق |
annoyed | اذیت شده |
irritated | عصبانی و بر انگیخته |
mad | دیوانه عصبانی |
furious | خشمگین |
indignant | بی ادب |
irate | خشمگین |
از دست ندهید: پیشنهاد به انگلیسی
16 فعلعبارتی برای بیان احساسات در انگلیسی ( phrasal verb)
فعلهای عبارتی اصولا از دوبخش فعل و حرف اضافه تشکیل شدهاند و در مکالمات و انگلیسی پیشرفته بسیارپرکاربرد اند. حال تصور کنید که تنها با یک فعل و حرف اضافه میتوانید رفتارها٬ احساسات و اتفاقات مختلف را بیان کنید.
مطالعه کنید: گرامر ing
- Cheer up
معنی: خوشحال کردن خود یا دیگران٬ دلگرمی دادن٬ تشویق کردن
مثال:
Cheer up! You′ll do better next time.
(تصورکنید دوستتان در امتحان ریاضی نمره بدی گرفته است.)
I′m going to take my brother to a basketball game to cheer himself up.
- Lash out at (someone)
معنی: ناگهان عصبانی شدن و داد زدن٬ با عصبانیت و ناگهانی انتقاد کردن
مثال:
My best friend always lashes out at people when she is under a lot of stress.
- Crack up
معنی: ناگهانی با صدای بلند خندیدن و قهقهه زدن (ناگهانی زیرخنده زدن)٬ به جای این عبارت میتوان ازعبارت burst out laughing هم استفاده کرد.
مثال:
The whole class cracked up when the teacher spilled her coffee all over her desk.
- Calm down
معنی: آرام شدن درهنگام یا بعد ازعصبانیت
مثال:
I′m staying away from the boss until he calms down.
- Choke up
معنی: این عبارت زمانی استفاده میشود که از شدت ناراحتی وغم قادر به صحبت کردن نیستید. (بغض کردن)
مثال:
He choked up when he started to talk about the last Christmas he spent with his mother.
- Let (someone) down
معنی: کسی را مایوس کردن٬ روی کسی را زمین انداختن
مثال:
I′m really sorry. I know I let you down.
از دست ندهید: روزهای هفته به انگلیسی
- Grow on (someone)
معنی: کم کم به چیزی علاقهمند شدن
مثال:
At first I did not like opera but it grew on me.
- Bottle up
معنی: احساسات خود را پنهان کردن و نشان ندادن
مثال:
It is not healthy to bottle up your feelings like that.
مطالعه کنید: مهره های شطرنج به انگلیسی
- Goof off / Goof around
معنی: احمقانه رفتارکردن٬ جدی نبودن
مثال:
Pay attention and stop goofing off.
(تصورکنید این جمله را یک معلم به دانشآموزانش میگوید.)
Feel blue
احساس ناراحتی و افسردگی
تلفظ آوایی: فیل بلو
مثال: وقتی بارون میاد، احساس فیل بلو دارم.
2. Cheer up
معنی: خوشحال شدن یا دلگرم کردن کسی
تلفظ آوایی: چیر آپ
مثال: وقتی دوستم ناراحت بود، سعی کردم او را چیر آپ کنم.
3. Calm down
معنی: آرام شدن
تلفظ آوایی: کالم داون
مثال: وقتی عصبانی هستی، باید کالم داون کنی.
نحوه ابراز احساسات به زبان انگلیسی
- Lighten up / loosen up
معنی: آسان گرفتن٬ سخت نگرفتن (در زبان عامیانه گاهیاوقات به معنی شل کردن)
مثال:
She really needs to lighten up.
- Stir up
معنی: این عبارت زمانی استفاده میشود که باعث شوید تا کسی احساس بدی پیدا کند.
مثال:
These kinds of questions stir up anxiety.
- Light up
معنی: چشمان (یا صورت) کسی از خوشحالی برق زدن٬ خوشحال شدن از دیدن کسی یا چیزی
مثال:
Her face lights up whenever she sees me.
His eyes lit up with delight because of you.
- Tear up
معنی: ناگهان زیرگریه زدن و اشک ریختن بهعلت خوشحالی یا غم
مثال:
He started to tear up when he said goodbye to us.
- Freak out
معنی: شوکزده شدن٬ ناراحت شدن٬ عصبانی شدن و نگران و دستپاچه شدن بخصوص زمانی که کنترل خودتان را ازدست بدهید.
مثال:
He freaked out when he saw the spider.
- Take out on (someone)
معنی: این عبارت زمانی استفاده میشود که حرصتان را به دلایل مختلف مثل خستگی یا استرس سر دیگران خالی میکنید.
مثال:
When she is stressed out, she always takes it out on me.
- Tell off
معنی: کسی را توبیخ کردن
مثال:
If she does it again, he is going to tell her off.
لینک مفید: انواع تشکر به انگلیسی
30 اصطلاح برای بیان احساسات درانگلیسی (idiom)
- to have butterflies in your stomach
معنی: احساس اضطراب و نگرانی کردن در رابطه با موضوعی٬ دلشوره داشتن
مثال:
I had terrible butterflies in my stomach when I had to make my first presentation at school.
- to be thrilled to bits
معنی: خیلی خوشحال و ذوقزده بودن
مثال:
I am thrilled to bits to travel to India.
- to lose your temper
معنی: عصبانی شدن و شروع به داد و فریاد کردن
مثال:
I really lost my temper with kids yesterday when they broke my favorite mug.
- to be bored stiff
معنی: این عبارت زمانی استفاده میشود که کسی خیلی (بیش ازحد کسلشده و حوصلهاش سررفته)
مثال:
I went to see that new movie and within 10 minutes I was bored stiff.
مطالعه کنید: مخفف های انگلیسی
- to be on edge
معنی: بیش ازحد نگران و مضطرب بودن برای چیزی
مثال:
She is on edge, she is getting her wisdom tooth removed.
- to keep your calm
معنی: آرامش خود را در مواقع سخت حفظ کردن
مثال:
He kept his calm when his dad was having a heart attack.
- to get cold feet
معنی: نسبت به چیزی دودل شدن٬ تغییرنظروعقیده دادن
مثال:
I do not think I am going to go ahead with the wedding. I got cold feet.
- to break your heart
معنی: قلب کسی را شکاندن
مثال:
It broke my heart when you did not accept my gift.
- a change of heart
معنی: این عبارت زمانی که احساستان نسبت به چیزی تغییرمیکند استفاده میشود.
مثال:
Sara had a change of heart and cancelled her date with Peter.
- to be down in the dumps
معنی: احساس افسردگی و غمگینی کردن
مثال:
I have been down in the dumps for several days and I do not know why.
- to be over the moon
معنی: خیلی خوشحال بودن (در زبان عامیانه به معنی روی آسمانها پرواز کردن)
مثال:
If you just win the lottery, you′ll be over the moon.
- as happy as Larry
معنی: خیلی خوشحال بودن (Larry در انگلیسی یک فرد ناشناخته و بسیار خوشحال است که همه میخواهند مانند او خوشحال باشند.)
مثال:
Meeting was great and now I am happy as Larry.
- a happy camper
معنی: این عبارت هم مانند عبارت بالا به معنی خیلی خوشحال بودن است.(با این تفاوت که از این عبارت میتوان در فرمهای منفی هم استفاده کرد.)
مثال:
I had no idea that I would enjoy my new job so much. I am a very happy camper.
- a heavy heart
معنی: خیلی ناراحت وغمگین بودن (وقتی احساس این را دارید که از ناراحتی چیزی روی قلبتان سنگینی میکند.)
مثال:
With a heavy heart, he spoke at his dad′s funeral.
- to be bummed
معنی: ناامید شدن٬ کمی ناراحت شدن٬ کم انرژی بودن (توجه کنید که این عبارت دلالت بر کمی ناراحت بودن دارد نه خیلی)
مثال:
I was bummed because I had forgotten my friend′s birthday.
- Scare the living daylight out of (someone)
معنی: خیلی ترسیدن٬ کسی را زهره ترک کردن٬ ترساندن کسی٬ زهره ترک کردن کسی (درفارسی کنایه از٬ ازترس سکته کردن)
مثال:
When my brother called me at 3 a.m., it scared the living daylight out of me.
مطالعه کنید: مکالمه انگلیسی در مورد مدرسه
- jump out of my skin
معنی: این عبارت نیز به معنی ترسیدن است اما شدت آن از عبارت بالایی کمتر است.
مثال:
I nearly jumped out of my skin.
- to make (one) want to vomit
معنی: حال کسی را بهم زدن٬ احساس تهوع کردن از چیزی یا کسی
مثال:
This food is gross. It makes me want to vomit.
- to be at the end of (one′s) tether
معنی: عصبانی شدن از دست کسی یا چیزی٬ وقتی تحملتان از دست کسی یا چیزی تمام میشود (این عبارت را در فارسی میتوان به ″دیگه به اینجام رسیده″(درحالیکه دستتان را روی چانهتان گرفتهاید) نیز معنی کرد.)
مثال:
I am at the end of my tether with you.
لینک مفید: مکالمه انگلیسی در داروخانه
- to be fed up
معنی: از دست کسی یا چیزی خسته کسل شدن٬ خواستار تغییر
مثال:
I have had a terrible day at work and I feel completely fed up.
- under the weather
معنی: کمی احساس کسالت کردن ( توجه کنید که این عبارت به معنی بیماری شدید نیست)
مثال:
I am feeling a bit under the weather today.
- chilled out
معنی: این عبارت زمانی استفاده میشود که احساس آرامش و ریلکسی کنید.
مثال:
I feel really chilled out after my yoga class.
- beat / bushed
معنی: احساس خستگی شدید بعد ازروز یا کار طولانی و سخت
مثال:
Sorry I cannot do the chores today, I am beat/ bushed.
- on pins and needles
معنی: احساس نگرانی و بدی داشتن
مثال:
The movie was so suspenseful, I was on pins and needles.
- on cloud nine
معنی: بسیار خوشحال و شاد بودن (درزبان عامیانه میتوانیم به ″ازخوشحالی روی ابرها سیر میکرد″ معنی کنیم.
مثال:
When he finally proposed to her, she was on cloud nine.
مطالعه کنید: سوار و پیاده شدن از وسایل نقلیه به انگلیسی
- to be in black mood
معنی: پرخاشگر و عصبانی بودن٬ تا حدی افسرده و ناراحت بودن
مثال:
She is scared to ask for the weekend trip as her mother is in the black mood today.
- drive someone up to the wall
معنی: کسی را دیوانه و عصبانی کردن (drive someone crazyبا این عبارت نیز هم معنی است)
مثال:
His toneless singing and drumming on the table drive me up to the wall.
مطالعه کنید: مکالمه انگلیسی در رستوران
- flying high/ pumped up
معنی: خیلی خوشحال و ذوقزده بودن
مثال:
He pumped up for his first salary.
She is flying high after the successful interview.
- to be in a fool′s paradise
معنی: خود را گول زدن٬ خوشحال بودن با نادیده گرفتن مشکلات
مثال:
You must be in a fool′s paradise if you think that it will rain at the time of such hot summer.
- puzzle over
معنی: به موضوع یا مسالهای فکرکردن و تلاش برای درک کردن آن
مثال:
They puzzled over a question for quite a while.
سخن پایانی
در این مقاله کوشیدیم تا لغات و عبارات کاربردی مربوط به بیان احساسات در انگلیسی را در اختیارتان قرار دهیم تا از این پس هنگام ابراز احساسات و عواطف خود به زبان انگلیسی با مشکل مواجه نشوید. برای یادگیری افعال عبارتی و اصطلاحاتی که در مورد بیان احساسات در زبان انگلیسی در بالا ذکر شد، بهتر است تا آنها را در قالب جمله حفظ کنید. در صورت داشتن هرگونه نظر و سوال آن را در قالب کامنت با ما در میان بگذارید.
تمرینهای پیشنهادی
تمرین اول: از هر عبارت یک جمله بنویسید.
مثال: “When I miss my family, I feel blue.”
تمرین دوم: این عبارات را با دوستانتان تمرین کنید. یکی از شما عبارتی مانند cheer up را بگوید و دیگری سعی کند یک جمله مرتبط بسازد.
چالشهای تعاملی
برای هر عبارت یک موقعیت در ذهن خود تصور کنید. مثلاً برای calm down، موقعیتی را تصور کنید که ممکن است عصبانی شوید و نیاز به آرامش داشته باشید. سپس سعی کنید این جملات را در مکالمات واقعی خود به کار ببرید.
2 پاسخ
عالی بود ممنون💐
ممنون از مطلب خوبتون. عبارات بیان احساسات رو کامل نوشته بودید. من لغت زیاد بلدم ولی جمله بندی مشکل دارم آیا راهکاری دارید؟