جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

300 قید پرکاربرد در زبان انگلیسی + جمله سازی | Common Adverbs

300 قید پرکاربرد در زبان انگلیسی

در این مقاله فهرست کاملی از قیدهای پرکاربرد زبان انگلیسی خدمت شما ارائه می‌شوند تا بتوانید با تسلط بر آن‌ها، جملاتی کامل‌تر و زیباتر شکل دهید. قیدهای انگلیسی برای نشان دادن کیفیت، کمیت، زمان و مکان افعال یا سایر بخش‌های گفتار در آموزش زبان انگلیسی مورد استفاده قرار می‌گیرند. قیدها قادر هستند به سوالات مربوط به سایر بخش های گفتار پاسخ دهند. به طور مثال می‌توانند به سوالاتی نظیر «چگونه؟» ، «چطور؟» ، «کجا؟» ، «تا چه حد؟» یا «به چه صورت؟» پاسخ دهند.

قیدها معمولا به ly ختم می‌شوند و با دیدن آن ( مانند quickly, rightly, kindly ) می‌توانید تشخیص دهید که نقش آن کلمه قید است. البته در نظر داشته باشید که همه قیدها با این ترکیب ساخته نمی‌شوند و برای آشنایی با آن‌ها، باید لیست قیدهای پرکاربرد زبان انگلیسی را مطالعه فرمایید.

برای یادگیری کامل گرامر زبان انگلیسی کلیک کنید.

لیست قیدهای پرکاربرد در زبان انگلیسی

قیدهای مهم انگلیسی

همیشه

always 

He always tries, but he doesn’t always succeed

او همیشه تلاش می‌کند، اما همیشه موفق نمی‌شود

 

معمولا usually 

I usually biked alone around San Francisco

من معمولا به تنهایی در اطراف سانفرانسیسکو دوچرخه سواری می‌کردم

 

 به طور معمول normally/generally

It generally takes about a month for the shipment to arrive

به طور کلی حدود یک ماه طول می‌کشد تا محموله برسد

 

 اغلب / مکرر often/frequently

They go out to dinner often

آن‌ها اغلب برای شام بیرون می روند

 

 گاهی sometimes

We all make mistakes sometimes

همه ما گاهی اوقات اشتباه می کنیم

 

گهگاه occasionally 

Occasionally, things don’t go as planned

گاهی اوقات همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود

 

 به ندرت seldom/hardly ever

We seldom go to the movies

ما به ندرت به سینما می رویم

 

به ندرت rarely 

She rarely talks about her past

او به ندرت در مورد گذشته خود صحبت می‌کند

 

هرگز never 

I will never shop at that store again

من دیگر هرگز از آن فروشگاه خرید نخواهم کرد

 

روزانه daily 

She reads the daily paper each morning

او هر روز صبح روزنامه روزانه را می خواند

 

 هفتگی weekly

I make weekly trips to berlin

من هر هفته به برلین سفر می کنم

 

ماهانه monthly 

She writes a monthly column for the magazine

او یک ستون ماهانه برای مجله می نویسد

 

سالانه yearly 

She renews her lease on a yearly basis

او اجاره نامه خود را به صورت سالیانه تمدید می‌کند

 

 هر روز every day

Don’t let the problems of everyday life get you down

اجازه ندهید مشکلات زندگی روزمره شما را ناامید کند

 

 هر دو ساعت every two hours

Trains leave the station every two hours

قطارها هر دو ساعت ایستگاه را ترک می‌کنند

 

بالا above 

Temperatures range from 5 below to 5 above

محدوده دما از 5 پایین تا 5 درجه بالاست

 

پشت behind 

The sun went behind a cloud

خورشید پشت ابر رفت

 

زیر below 

The pencil rolled off the desk and fell to the floor below

مداد از روی میز غلتید و روی زمین پایین افتاد

 

پایین down 

Lay down your book for a minute

کتابت را یک دقیقه زمین بگذار


بهترین دوره برای یادگیری کامل مکالمه زبان انگلیسی

در هر زبانی 90 درصد مکالمه و صحبتی که شما در طول شبانه روز با افراد مختلف دارید شامل 700 قالب است که استاد کریمی و تیم متخصص آکادمی روان بعد از 3 سال این 700 قالب طلایی زبان انگلیسی را جمع‌آوری کرده‌اند و داخل ترم پیشرفته دوره جامع آکادمی روان آموزش داده‌اند. برای مشاهده دوره روی تصویر زیر کلیک کنید و برای کسب اطلاعات بیشتر به مشاورین ما با شماره تماس 09130013252 پیام دهید.

پکیج‌های آکادمی کریمی

 

سری دوم لیست قیدهای مهم در زبان انگلیسی

بالا up 

He held up his hand

دستش را بالا گرفت

 

دور far 

He still lives not far from where he was born

او هنوز در فاصله ای نه چندان دور از محل تولدش زندگی می کند

 

 در، داخل in

I lost my keys and now I can’t get in

کلیدهایم را گم کردم و حالا نمی توانم وارد شوم

 

بیرون از، خارج از outside 

The children love playing outside

بچه ها عاشق بازی در بیرون هستند

 

 زیر under

A score of 60 is needed to pass; anything under is failing

نمره 60 برای قبولی لازم است. هر چیزی زیر این نمره قبول نمی شود

 

 دور away

You should keep away from the dog. It could be dangerous

شما باید از سگ دوری کنید. می تواند خطرناک باشد

 

غیر عادی Abnormally 

The results of the blood test were abnormal

نتایج آزمایش خون غیر طبیعی بود

 

ناگهان Abruptly 

He left abruptly

او ناگهان رفت

 

با بی اعتنایی Absently 

He replied absently to her question

او با بی‌توجهی به سوال او جواب داد

 

به طور تصادفی Accidentally 

I accidentally deleted the file

من اشتباها فایل رو پاک کردم

 

در حقیقت Actually 

actually, I’d rather spend the evening at home

در واقع، من ترجیح می دهم عصر را در خانه بگذرانم

 

ماجراجویانه Adventurously 

They have an adventurous lifestyle

آن‌ها سبک زندگی پرماجرایی دارند

 

مضر یا نامطلوب Adversely 

Reductions in staffing are affecting the company adversely

کاهش تعداد کارکنان بر شرکت تأثیر منفی می‌گذارد

 

پس از آن Afterwards 

He found out about it long afterward

او مدتها بعد متوجه این موضوع شد

 

تقریبا Almost 

Goats will eat almost anything

بزها تقریبا هر چیزی را می‌خورند

 

همیشه Always 

He always tries, but he doesn’t always succeed

او همیشه تلاش می کند، اما همیشه موفق نمی شود

 

به طرز شگفت انگیزی Amazingly 

Amazingly, she wasn’t hurt by the fall

به طرز شگفت انگیزی، او از سقوط آسیبی ندید

 

با عصبانیت Angrily 

workers reacted angrily to the announcement

کارگران با عصبانیت به این اطلاعیه واکنش نشان دادند

 

با نگرانی Anxiously 

They spent an anxious night

شبی پر از اضطراب را سپری کردند

 

 

متکبرانه Arrogantly

She’s first in her class, but she’s not arrogant about it

او در کلاس خود نفر اول است، اما در این مورد مغرور نیست

 

به شکل بدی/ به شدت Badly 

I’m badly in need of a vacation

من به شدت به تعطیلات نیاز دارم


درس مرتبط: گرامر جمله واره قیدی انگلیسی

قیدهای پرتکرار در مکالمه انگلیسی

سری سوم قیدهای پرکاربرد در زبان انگلیسی

با شرمندگی Bashfully

He was bashful as a child

او در کودکی خجالتی بود

 

به زیبایی Beautifully

she does sing beautifully

او به زیبایی می‌خواند

 

به تلخی Bitterly

The pill left a bitter taste in my mouth

قرص مزه تلخی در دهانم بر جای گذاشت

 

تاریک Bleakly

There is a bleak outlook for the team for the rest of the season

دورنمای تاریکی برای تیم در ادامه فصل وجود دارد

 

 کورکورانه Blindly

I continued to stare blindly into my coffee

همچنان کورکورانه به قهوه ام خیره شدم

 

 خوش/با سعادت Blissfully

Their time together was blissful

دوران با هم بودنشان شاد بود

 

جسورانه Boldly 

you will have our support as long as you fight boldly against corruption

تا زمانی که شجاعانه با فساد مبارزه کنید، از حمایت ما برخوردار خواهید بود

 

دلیرانه Bravely 

he has been hailed a hero after he bravely tackled a thief at a hotel

او پس از اینکه شجاعانه با یک دزد در یک هتل مقابله کرد، به عنوان یک قهرمان شناخته شد

 

به طور کوتاه و خلاصه Briefly 

he worked briefly as a lawyer

مدت کوتاهی به عنوان وکیل کار کرد

 

روشن Brightly 

Diamond shine brightly in his ears

الماس در گوش هایش می درخشد

 

 به سرعت Briskly

she walked briskly into the building

او سریع وارد ساختمان شد

 

به طور کلی Broadly 

The climate is broadly similar in the two regions

آب و هوا در این دو منطقه تقریباً مشابه است

 

 پر مشغله Busily

He was busily engaged in other activities

او به فعالیت های دیگری مشغول بود

 

 با آرامش Calmly

he spoke slowly and calmly

آهسته و آرام صحبت می کرد

 

با دقت Carefully 

They must be carefully stored

آن‌ها باید به دقت نگهداری شوند

 

بدون توجه Carelessly

He is a careless worker

او یک کارگر بی خیال است

 

با احتیاط، محتاطانه Cautiously

We must proceed cautiously

ما باید با احتیاط پیش برویم

 

قطعا Certainly 

It will certainly rain tomorrow

فردا حتما بارون میاد

 

با خوشحالی Cheerfully 

He was whistling cheerfully

با خوشحالی سوت می زد


مطالعه کنید: قید زمان در انگلیسی | جایگاه قیدهای زمان در جمله

به وضوح Clearly 

You should try to speak more clearly

باید سعی کنید واضح تر صحبت کنید

 

هوشمندانه Cleverly 

She would cleverly pick up on what I said

او با هوشمندی آنچه را که من می‌گفتم متوجه می‌شد

 

به طور نزدیکی Closely 

The book has 100 pages of closely printed text

این کتاب دارای 100 صفحه متن بوده که متون آن نزدیک به هم چاپ شده است

 

معمولا Commonly 

Sodium chloride is more commonly known as salt

کلرید سدیم بیشتر به نمک معروف است

 

به طور پیوسته Continually 

They argue continually about money

آن‌ها به طور مداوم در مورد پول بحث می کنند

 

با خونسردی Coolly 

Stella greeted her mother coolly

استلا با خونسردی به مادرش سلام کرد

 

به درستی Correctly 

If I recall correctly, he lives in Berlin

اگر درست به خاطر بیاورم او در برلین زندگی می کند

 

 

شجاعانه Courageously

The soldiers were well trained and fought courageously

سربازان به خوبی آموزش دیده بودند و شجاعانه جنگیدند

 

بی رحمانه Cruelly 

The job was cruelly difficult

کار به طرز بی رحمانه ای سخت بود

 

به طرز عجیبی Curiously

The pain had receded and he felt curiously calm

درد فروکش کرده بود و او به طرز عجیبی احساس آرامش می کرد

 

روزانه Daily

Take the tablets twice daily

قرص ها را دو بار در روز مصرف کنید

 

با جسارت Daringly

Daringly he took the first step

با جسارت اولین قدم را برداشت

 

 

 خیلی زیاد Dearly

James loved her dearly

جیمز او را بسیار دوست داشت

 

عمیقا Deeply

All of us were deeply absorbed in happy reminiscences

همه ما عمیقاً غرق خاطرات شاد بودیم

 

به عمد Deliberately

He was deliberately trying to upset her

او عمداً سعی می کرد او را ناراحت کند

 

لذت بخش Delightfully

He had a delightfully sense of humour

او حس شوخ طبعی لذت بخشی داشت

 

ناامیدانه Desperately

We are trying desperately to keep to our schedule

ما ناامیدانه در تلاش هستیم تا به برنامه خود ادامه دهیم

 

 قاطعانه Determinedly

She shook her head, determinedly

با قاطعیت سرش را تکان داد

 

با پشتکار Diligently

They worked diligently all morning

آنها تمام صبح با پشتکار کار کردند

 

با شک Doubtfully

His eyes rested on her doubtfully

چشمانش با تردید به او خیره شد

 

رویایی Dreamily

She looked dreamily at the sky

او رویایی به آسمان نگاه کرد

 

مشتاقانه Eagerly

We crowded round eagerly, but then felt disappointed

ما مشتاقانه دور هم جمع شدیم، اما بعد احساس ناامیدی کردیم


لینک مرتبط: قید مکان در انگلیسی

سری چهارم قید های پرکاربرد در انگلیسی

 به آسانی Easily

Fortune is easily found, but hard to be kept

ثروت به راحتی پیدا می شود، اما نگه داشتن آن سخت است

 

با ظرافت Elegantly

Susan always dresses very elegantly

سوزان همیشه با ظرافت لباس می پوشد

 

با انرژی Energetically

He energetically denied the charge

او با انرژی این اتهام را رد کرد

 

به شدت Enormously

The result pleased us enormously

نتیجه ما را بسیار خوشحال کرد

 

به همان اندازه Equally

Diet and exercise are equally important

رژیم غذایی و ورزش به یک اندازه مهم هستند

 

بخصوص Especially

I love Italy, especially in summer

من عاشق ایتالیا هستم مخصوصا در تابستان

 

 حتی Even

She had woken even earlier than usual

او حتی زودتر از حد معمول از خواب بیدار شده بود

 

در نهایت Eventually

The couple eventually wed after an eighteen year engagement

این زوج در نهایت پس از هجده سال نامزدی ازدواج کردند

 

دقیقا Exactly

It’s exactly half past five

ساعت دقیقا پنج و نیم است


بنر دوره جامع آموزش زبان انگلیسی

با هیجان Excitedly

The dog wagged its tail excitedly

سگ با هیجان دمش را تکان داد

 

به شدت Extremely

This is an extremely difficult thing to do

این یک کار به شدت سخت است

 

منصفانه Fairly

He doesn’t treat me fairly

با من منصفانه رفتار نمی کند

 

دور Far

He that travels far knows much

کسی که به دور دست‌ها سفر می کند چیزهای زیادی می داند

 

سریع Fast

Pleasant hours fly fast

ساعت های دلپذیر به سرعت پرواز می کنند

 

مرگبار Fatally

Two officers were fatally injured in the explosion

در این انفجار دو مامور به شدت زخمی شدند

 

وحشیانه Ferociously

She talked ferociously and made me angry

با من خشن صحبت کرد و عصبانی کرد

 

پرشور Fervently

He fervently believes he’s doing the right thing

او به شدت معتقد است که کار درست را انجام می دهد

 

به شدت Fiercely

The wind was blowing fiercely

باد شدیدی می وزید

 

با محبت Fondly

She is looking fondly at the plants he had nurtured

او با محبت به گیاهانی که او پرورش داده بود نگاه می کند


از دست ندهید: آموزش رایگان قید حالت در انگلیسی

سری پنجم قیدهای مهم در زبان انگلیسی

احمقانه Foolishly

They were condemned for acting foolishly

آنها به دلیل رفتار احمقانه محکوم شدند

 

خوشبختانه Fortunately

Fortunately the train was on time

خوشبختانه قطار سر وقت بود

 

صادقانه Frankly

They frankly admitted their responsibility

آنها صادقانه مسئولیت خود را پذیرفتند

 

دیوانه وار Frantically

We have been frantically trying to save her life

ما دیوانه‌وار سعی کردیم جونش رو نجات بدیم

 

آزادانه Freely

They freely admit they still have a lot to learn

آن‌ها آزادانه اعتراف می‌کنند که هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری دارند

 

به طرز وحشتناکی/ به شدت Frightfully 

I’m frightfully sorry about the delay

من به شدت از این تاخیر متاسفم

 

به طور کامل Fully

He will explain it fully once and for all.

همه چیز را به طور کامل یک‌بار و برای همیشه توضیح خواهد داد

 

با عصبانیت Furiously

The dog wagged its tail furiously

سگ با خشم دمش را تکان داد

 

 بطور کلی Generally

It is generally hot in summer

عموما در تابستان هوا گرم است

 

سخاوتمندانه Generously

They generously accorded me permission to use their library

آن‌ها سخاوتمندانه به من اجازه استفاده از کتابخانه خود را دادند

 

به آرامی Gently

The boats were floating gently down the river

قایق ها به آرامی در رودخانه شناور بودند

 

با کمال میل، با خوشحالی Gladly

He gladly accepted their invitation

او با خوشحالی دعوت آن‌ها را پذیرفت

 

برازنده Gracefully

The boat glides gracefully through the water

قایق به زیبایی از میان آب سر می خورد

 

با سپاس Gratefully 

She smiled at me gratefully

او با تشکر به من لبخند زد

 

تا حد زیادی Greatly 

I admire him greatly

من او را به شدت تحسین می‌کنم

 

حریصانه Greedily

He ate the bread greedily

با حرص نان را خورد

 

با خوشحالی Happily

The children played happily in the sand

بچه ها با خوشحالی در شن بازی کردند

 

سخت Hard

A faithful friend is hard to find

یافتن دوست وفادار سخت است

 

به شدت Harshly

He was harshly attacked by critics

او مورد حمله شدید منتقدان قرار گرفت

 

با عجله Hastily

Perhaps you shouldn’t brush the idea aside too hastily

شاید نباید این ایده را خیلی عجولانه کنار بگذارید

 

از صمیم قلب Heartily

I heartily wished that I had stayed at home

از صمیم قلب آرزو می کردم که ای کاش در خانه می ماندم


لینک مرتبط: آموزش قید احتمال در انگلیسی 

سری ششم قیدهای پرکاربرد در انگلیسی

به شدت Heavily

He was panting heavily as he ran

هنگام دویدن به شدت نفس نفس می زد

 

مفید/کمک کننده Helpfully

Shall I tell them you’re ill? Alice suggested helpfully

به آن‌ها بگویم که شما مریض هستید؟ آلیس پیشنهاد مفیدی داد

 

درمانده Helplessly

Helplessly we watched our house burning

درمانده نظاره گر سوختن خانه مان بودیم

 

اینجا Here

You’re in here because of me

تو به خاطر من اینجایی

 

بسیار Highly

This book is highly recommended by teachers

این کتاب به شدت توسط معلمان توصیه می شود

 

صادقانه Honestly

I honestly don’t know how old my parents are

راستش نمی دانم پدر و مادرم چند سال دارند

 

ناامیدانه Hopelessly

She shook her head hopelessly

ناامیدانه سرش را تکان داد

 

با گرسنگی Hungrily

She hungrily ate a slice of bread

او با گرسنگی یک تکه نان خورد

 

با عجله Hurriedly

I wrote my mother a letter hurriedly

با عجله به مادرم نامه نوشتم

 

بلافاصله/ مستقیما Immediately

Pour the sauce over the pasta and serve immediately

سس را روی پاستا بریزید و بلافاصله سرو کنید

 

ناکافی Inadequately

The projects were inadequately funded

بودجه پروژه ها ناکافی بود

 

معصومانه Innocently

She smiled at him innocently

او معصومانه به او لبخند زد

 

کنجکاوی Inquisitively

He looked inquisitively into the drawer

با کنجکاوی به کشو نگاه کرد

 

فورا Instantly

He recognized her voice instantly

فورا صدای او را تشخیص داد

 

به شدت Intensely

I was intensely curious to know more about him

من به شدت کنجکاو بودم که درباره او بیشتر بدانم

 

به طور جالبی Interestingly

Interestingly, none of their three children ever married

جالب اینجاست که هیچ یک از سه فرزندشان هرگز ازدواج نکرده اند

 

در باطن Inwardly

I raged inwardly against his injustice

در باطن از بی عدالتی او عصبانی شدم

 

با حسادت Jealously

She eyed Natalia jealously

او با حسادت به ناتالیا نگاه کرد

 

با شادی Jovially

No problem, he said jovially

با شادی گفت مشکلی نیست

 

با خوشحالی Joyfully

Finally, the bell rings and kids burst joyfully out the door

بالاخره زنگ به صدا درآمد و بچه ها با خوشحالی از در بیرون زدند

 

با خوشحالی Joyously

Money is now coming into my life easily and joyously

حالا پول به راحتی و با شادی وارد زندگی من می شود

 

شادمانه Jubilantly

Jubilantly, they filed into the classroom

با خوشحالی پشت سر هم وارد کلاس شدند

 

عادلانه Justly

They were justly punished

عادلانه مجازات شدند

 

کاملا،به شدت Keenly

She remained keenly interested in international affairs

او به شدت به امور بین المللی علاقه مند بود

 

به شوخی Kiddingly

 

محبت آمیز Kindly

 

You should treat others kindly

باید با دیگران مهربانانه رفتار کنید

 

آگاهانه Knowingly

She would never knowingly hurt anyone

او هرگز آگاهانه به کسی صدمه نمی زند

 

آگاهانه Knowledgeably

 

تنبلی Lazily

He aywned lazily

با تنبلی خمیازه کشید

 

کمتر Less

Speak less and listen more

کمتر صحبت کنید و بیشتر گوش کنید

 

به آرامی Lightly

She ran lightly up the stairs

او به آرامی از پله ها دوید

 

بلندبالا Loftily

 

با حسرت Longingly

She thought longingly of returning to Paris

او با حسرت به بازگشت به پاریس فکر کرد

 

آزادانه Loosely

She knotted the scarf loosely around her neck

روسری را به صورت آزاد دور گردنش گره زد

 

ظاهرا apparently

Apparently it’s going to rain today

ظاهراً امروز باران خواهد بارید

 

به وضوح clearly

Clearly she had no wish for conversation

واضح است که او تمایلی برای گفتگو نداشت

 

احتمالا presumably

It’s raining, which presumably means that your football match will be cancelled

باران می بارد، که احتمالاً به این معنی است که مسابقه فوتبال شما لغو خواهد شد

 

شاید probably

I’ll probably be a little late

احتمالاً کمی دیر می کنم

 

با صدای بلند Loudly

Don’t say that kind of thing so loudly

چنین چیزی را با صدای بلند نگویید

 

عاشقانه Lovingly

He gazed lovingly at his children

با محبت به فرزندانش خیره شد

سری هفتم قیدهای پر کاربرد در زبان انگلیسی

وفادارانه Loyally

We will loyally uphold the principles of the United Nations

ما وفادارانه از اصول سازمان ملل متحد حمایت خواهیم کرد

 

دیوانه وار Madly

The dog ran out with its tail wagging madly

سگ با دمی که دیوانه وار تکان می داد بیرون دوید

 

با شکوه Majestically

 

با معنی Meaningfully

Living meaningfully is actually a combination of several things

معنادار زندگی کردن در واقع ترکیبی از چندین چیز است

 

به صورت مکانیکی Mechanically

This is a mechanically propelled vehicle

این وسیله نقلیه مکانیکی است

 

با خوشحالی Merrily

Her eyes sparkled merrily

چشمانش با شادی برق می زدند

 

بدبختانه Miserably

I failed miserably in my duty to protect her

من در وظیفه خود برای محافظت از او به طرز بدی شکست خوردم

 

با تمسخر Mockingly

Peter laughed mockingly as he looked him over

پیتر در حالی که به او نگاه می کرد با تمسخر خندید

 

بیشتر More

Words cut (or hurt) more than swords

کلمات بیشتر از شمشیرها آسیب می رسانند

 

مرموز Mysteriously

She was silent, smiling mysteriously.

او ساکت بود و به طرز مرموزی لبخند می زد

 

به طور طبیعی Naturally

Salt occurs naturally in sea water

نمک به طور طبیعی در آب دریا وجود دارد

 

تقریبا Nearly

It took nearly two hours to get here

نزدیک به دو ساعت طول کشید تا به اینجا رسیدیم

 

عصبی Nervously

She glanced nervously at her watch

نگاهی عصبی به ساعتش انداخت

 

هرگز Never

Cheaters never win and winners never cheat

متقلب ها هرگز برنده نمی شوند و برندگان هرگز تقلب نمی کنند

 

به خوبی Nicely

The sun warmed up the earth nicely

خورشید زمین را به خوبی گرم کرد

 

 پر سر و صدا Noisily

The old clock ticked noisily

ساعت قدیمی با صدای بلند تیک تاک می کرد

 

پر سر و صدا Obediently

 

عجیب Oddly

I felt oddly disturbed by the incident

به طرز عجیبی از این حادثه ناراحت شدم

 

به صورت توهین آمیز Offensively

Rick’s remarks were offensively racist

اظهارات ریک به طرز توهین آمیزی نژادپرستانه بود

 

به طور رسمی Officially

The new church was officially opened on July 5th

کلیسای جدید به طور رسمی در 5 جولای افتتاح شد

 

فقط Only

Failure is the only high-road to success

شکست تنها راه موفقیت است

 

علنا Openly

Extremists were openly advocating violence

افراط گرایان آشکارا از خشونت حمایت می کردند

 

خوش بینانه Optimistically

Otherwise we should accept it and change our mood optimistically

در غیر این صورت باید آن را بپذیریم و خوش بینانه حال و هوای خود را تغییر دهیم

 

 دردناک Painfully

It was a painfully slow journey

این سفر و ماجراجویی به طرز دردناکی آهسته بود

 

صبورانه Patiently

She waited patiently for Tom to finish work

او صبورانه منتظر بود تا تام کار را تمام کند

 

You know perfectly well what I mean

شما کاملاً می دانید منظور من چیست

 

از نظر فیزیکی physically

She is physically attractive

او از نظر فیزیکی جذاب است

 

با بازیگوشی Playfully

Two fox cubs romped playfully on the beach

دو توله روباه با بازیگوشی روی ساحل می چرخیدند

 

مودبانه Politely

He asked me politely for the book

او مودبانه از من کتاب خواست

 

ضعیف / ناچیز Poorly

Jan’s doing poorly in school

جان در مدرسه ضعیف عمل می کند


لینک مفید: آموزش رایگان قید تکرار در انگلیسی 

سری هشتم قید های پرکاربرد در زبان انگلیسی

به طور بالقوه

Potentially

Lead is potentially damaging to children’s health

سرب به طور بالقوه برای سلامت کودکان مضر است

 

با قدرت Powerfully

She kicked the ball so powerfully that it flew over the hedge

او توپ را چنان با قدرت زد که روی پرچین پرواز کرد

 

بی درنگ Promptly

He paid the money back promptly

او پول را بی درنگ پرداخت کرد

 

به درستی Properly

Part of my steak isn’t cooked properly

بخشی از استیک من به درستی پخته نشده است

 

با افتخار Proudly

The children proudly showed me their presents

بچه ها با افتخار هدایای خود را به من نشان دادند

 

به موقع Punctually

Please make every endeavour to arrive punctually

لطفا تمام تلاش خود را بکنید تا به موقع برسید

 

به طرز عجیبی Quaintly

The room was quaintly furnished

اتاق به طرز عجیبی مبله بود

 

به طرز عجیبی Queerly

 

سوال برانگیز Questionably

These were estates his father questionably acquired

این ها املاکی بودند که پدرش به طرز مشکوکی به دست آورده بود

 

سریعتر Quicker

Taxis are quicker than buses

تاکسی ها سریعتر از اتوبوس ها هستند

 

به سرعت Quickly

I ate too quickly

من خیلی سریع غذا خوردم

 

به آرامی Quietly

‘You don’t need me,’ she said quietly

او به آرامی گفت: شما به من نیاز ندارید

 

به طرز عجیبی Quirkily
متعجب Quizzically

Mother looked at me quizzically

مادر با تعجب به من نگاه کرد

 

به سرعت Rapidly

The probability is that prices will rise rapidly

احتمال افزایش سریع قیمت ها وجود دارد

 

به ندرت Rarely

She is old and rarely goes out

او پیر است و به ندرت بیرون می رود

 

به شدت Ravenously

I was ravenously hungry

من به شدت گرسنه بودم

 

به راحتی Readily

The difference between the two is readily discernible

تفاوت بین این دو به راحتی قابل تشخیص است

 

واقعا Really

You look really stunning in that dress

شما در آن لباس واقعا خیره کننده به نظر می رسید

 

با اطمینان Reassuringly

We’ll take good care of you,’ he said reassuringly

او با اطمینان گفت: ما به خوبی از شما مراقبت خواهیم کرد

 

بی احتیاطی Recklessly

They drive dangerously and recklessly

خطرناک و با بی احتیاطی رانندگی می‌کنند

 

به طور منظم Regularly

Using a mouthwash regularly freshens the breath

استفاده منظم از دهانشویه نفس را تازه می کند

 

با بی میلی Reluctantly

He boarded the ship reluctantly

او با اکراه سوار کشتی شد

 

مکرر Repeatedly

We are what we repeatedly do

ما همان کاری هستیم که بارها و بارها انجام می دهیم

 

با آرامش Restfully

 

به درستی Rightfully

 

تقریبا Roughly

The two situations are roughly analogous

این دو وضعیت تقریباً مشابه هستند

 

بی ادبانه Rudely

He answered me very rudely

او خیلی بی ادبانه به من پاسخ داد

 

با ناراحتی Sadly

She shook her head sadly

با ناراحتی سرش را تکان داد

 

بدون خطر Safely

The pilot landed the airliner safely

خلبان هواپیما را به سلامت فرود آورد

سری دهم لیست قید های پرکاربرد در زبان انگلیسی

به ندرت Scarcely

We scarcely have time for breakfast

به ندرت برای صبحانه وقت داریم

 

جستجوگرانه Searchingly

She sat down, glanced searchingly at Miss Baker and then at me

او نشست، نگاهی جستجوگرانه به خانم بیکر و سپس به من انداخت

 

به ظاهر Seemingly

It was a seemingly impossible task

این یک کار به ظاهر غیرممکن بود

 

به ندرت Seldom

Things are seldom what they seem

چیزها به ندرت آن چیزی هستند که به نظر می رسند

 

خودخواهانه Selfishly

He had behaved thoughtlessly and selfishly

بی فکر و خودخواهانه رفتار کرده بود

 

به طور جدی Seriously

Let’s talk seriously about your future

بیایید به طور جدی در مورد آینده شما صحبت کنیم

 

لرزان Shakily

The old man stood up and walked shakily across the room

پیرمرد ایستاد و لرزان در اتاق قدم زد

 

به شدت Sharply

The price of oil has risen sharply

قیمت نفت به شدت افزایش یافته است

 

خجالتی Shyly

She smiled shyly at him

او با خجالت به او لبخند زد

 

بی صدا Silently

The cat crept silently towards the bird

گربه بی صدا به سمت پرنده خزید

 

خواب آلود Sleepily

She answered the telephone rather sleepily

او نسبتاً خواب آلود به تلفن پاسخ داد

 

به آرامی Slowly

She spoke slowly

او به آرامی صحبت کرد

 

به آرامی Smoothly

The boat ran on smoothly

قایق به آرامی حرکت کرد

 

به نرمی Softly

You should learn to closed the door softly

باید یاد بگیرید که در را به نرمی ببندید

 

بطور رسمی Solemnly

I solemnly vowed that someday I would return to live in Europe

من رسما عهد کردم که روزی برای زندگی در اروپا برگردم

 

گاهی Sometimes

Silence is sometimes the severest criticism

سکوت گاهی شدیدترین انتقاد است

 

به زودی Soon

Hot love is soon cold

عشق داغ زود سرد می شود

 

به سرعت Speedily

The matter was speedily resolved

موضوع به سرعت حل شد

 

مخفیانه Stealthily

Stealthily we approached the enemy’s camp

یواشکی به اردوگاه دشمن نزدیک شدیم

 

به شدت/ با جدیت Sternly

Uncle Albert pointed sternly to the chair opposite him

دایی آلبرت با جدیت به صندلی روبرویش اشاره کرد

 

به شدت Strictly

 

 با یکدندگی؛ لجوجانه Stubbornly

She stubbornly refused to pay

او سرسختانه از پرداخت امتناع کرد

 

احمقانه Stupidly

I once stupidly asked him why he smiled so often

یک بار احمقانه از او پرسیدم که چرا اینقدر لبخند می زند

 

ناگهان Suddenly

I suddenly felt chilled and had to go indoors

ناگهان احساس سرما کردم و مجبور شدم به داخل خانه بروم

 

ظاهرا Supposedly

The novel is supposedly based on a true story

این رمان ظاهرا بر اساس یک داستان واقعی است

 

در کمال تعجب Surprisingly

The weather was surprisingly warm and sunny

هوا در کمال تعجب گرم و آفتابی بود

 

به طرز مشکوکی Suspiciously

He looked at her suspiciously

به طرز مشکوکی به او نگاه کرد

 

به سرعت Swiftly

The trial was swiftly brought to an end

محاکمه به سرعت به پایان رسید

 

دلسوزانه Sympathetically

She listened sympathetically, nodding her head

او با دلسوزی گوش داد و سرش را تکان داد

 

با تنش Tensely

Workers of this car factory usually work tensely

کارگران این کارخانه ماشین سازی معمولاً با تنش کار می کنند

 

به شدت Terribly

I felt terribly sad about it

از این بابت به شدت ناراحت شدم


از دست ندهید: کاربرد و تفاوت too و very چیست؟ 

سری هشتم قیدهای پرکاربرد در انگلیسی

خوشبختانه Thankfully

Thankfully, the house was empty when I got home

خوشبختانه وقتی به خانه رسیدم خانه خالی بود

 

کاملا Thoroughly

Wash the fruit thoroughly before eating

میوه را قبل از خوردن کاملا بشویید

 

با تامل Thoughtfully

He gazed thoughtfully into the distance

او متفکرانه به دوردست ها خیره شد

 

محکم Tightly

She held her little bundle tightly in her arms

او بسته کوچک خود را محکم در آغوش گرفت

 

فردا Tomorrow

Think today and speak tomorrow

امروز فکر کن و فردا حرف بزن

 

امشب Tonight

We are going to a party tonight

امشب به مهمانی می رویم

 

هم Too

It is never too late to mend

هیچ وقت برای اصلاح دیر نیست

 

فوق العاده Tremendously

She’s grown tremendously as a musician

او به عنوان یک نوازنده فوق العاده رشد کرده است

 

 

واقعا Truly

It was a truly memorable experience

واقعاً یک تجربه به یاد ماندنی بود

 

صادقانه Truthfully

Answer this question truthfully

به این سوال صادقانه پاسخ دهید

300 قید پرکاربرد در زبان انگلیسی + ترجمه فارسی

300 قید پرکاربرد در زبان انگلیسی + ترجمه فارسی

در نهایت Ultimately

Ultimately, he’ll have to decide

در نهایت، او باید تصمیم بگیرد

 

غیر قابل تحمل Unbearably

By the evening it had become unbearably hot

تا غروب هوا به طرز غیر قابل تحملی گرم شده بود

 

با درک Understandingly

He smiled understandingly

او با درک لبخند زد

 

بر خلاف انتظار Unexpectedly

The train stopped unexpectedly

قطار به طور غیرمنتظره ای توقف کرد

 

متاسفانه Unfortunately

I like cats but unfortunately I’m allergic to them

من گربه ها را دوست دارم اما متاسفانه به آنها حساسیت دارم

 

با ناراحتی Unhappily

He walked unhappily towards the house

با ناراحتی به سمت خانه رفت

 

بی جهت Unnecessarily

It would be foolish to raise hopes unnecessarily

احمقانه است که امیدها را بی جهت افزایش دهیم

 

ناخواسته Unwillingly

The country was drawn unwillingly into the war

کشور ناخواسته به جنگ کشیده شد

 

شادمان Upbeat

The tone of the speech was upbeat

لحن سخنرانی شاداب بود

 

فوری Urgently

Call me urgently if you have anything to report

اگر چیزی برای گزارش دارید فوراً با من تماس بگیرید

 

مفید Usefully

We could usefully spend the free time

می توانستیم اوقات فراغت را به نحو مفیدی سپری کنیم

 

بی فایده Uselessly

His arm hung uselessly at his side

بازویش بیهوده در کنارش آویزان بود

 

معمولا Usually

We usually go to restaurant on Sundays

ما معمولا یکشنبه ها به رستوران می رویم

 

مبهم Vacantly

He looked vacantly out of the window

 

به طور مبهم Vaguely

I felt vaguely uneasy

به طور مبهم احساس ناراحتی می کردم

 

بیهوده Vainly

We tried vainly to discover what had happened

ما بیهوده تلاش کردیم تا بفهمیم چه اتفاقی افتاده است

 

شجاعانه Valiantly

He fought valiantly until the end

تا آخر دلاورانه جنگید

 

بسیار زیاد Vastly

Men in prison vastly outnumber women

تعداد مردان در زندان بسیار بیشتر از زنان است

 

شرورانه Viciously

He twisted her arm viciously

با شرارت بازویش را پیچاند

 

پیروزمندانه Victoriously

He came off victoriously

او پیروزمندانه بیرون آمد

 

به شدت Violently

Her heart beat violently when she received the letter

وقتی نامه را دریافت کرد قلبش به شدت می تپید

 

با نشاط Vivaciously

He describes his adventures vivaciously

او ماجراهای خود را با نشاط شرح می‌دهد

 

داوطلبانه Voluntarily

He surrendered voluntarily to his enemies

او داوطلبانه تسلیم دشمنان شد

 

به گرمی Warmly

Terry greeted the visitor warmly

تری به گرمی از بازدیدکننده استقبال کرد

 

خسته Wearily

I dragged myself wearily out of bed at five o’clock this morning.

امروز ساعت پنج صبح با خستگی خودم را از رختخواب بیرون کشیدم

 

خوب Well

A cracked bell can never sound well

یک زنگ شکسته هرگز نمی تواند خوب به صدا درآید

 

خیس Wetly

 

کاملا Wholly

The existing law is not wholly satisfactory

قانون موجود کاملاً رضایت بخش نیست

 

به شدت Wildly

His heart was beating wildly

قلبش به شدت می تپید

 

عاقلانه Wisely

We try to plan wisely

سعی می‌کنیم عاقلانه برنامه ریزی کنیم

 

به طرز شگفت انگیزی

Their life together has been wonderfully happy

زندگی مشترک آنها فوق العاده شاد بود

 

به اشتباه Wrongly

She was wrongly labelled a liar

به اشتباه به او برچسب دروغگو زدند

 

سالانه Yearly

The flower show is a yearly event in our town

نمایش گل یک رویداد سالانه در شهر ما است

 

Youthfully جوانی

فوق العاده extremely

We consider ourselves extremely fortunate

ما خود را بسیار خوش شانس می دانیم

 

تقریبا almost

Women now represent almost 50% of the workforce.

در حال حاضر زنان تقریباً 50 درصد از نیروی کار را تشکیل می دهند

 

فقط just

The darkest hour is just before the dawn

تاریک ترین ساعت درست قبل از سحر است

 

به اندازه کافی enough

To a wise man one word is enough

برای یک مرد عاقل یک کلمه کافی است

 

البته of course

ویدئو قیدهای پرکاربرد در زبان انگلیسی

 

یک پاسخ

  1. ببخشید یکی از قید (yearly) معنیش اشتباه نویشتین معنیش میشه سالانه نه ماهانه اگه میشه درستش کنین کسی که نمی‌فهمه درست اشتباه نکنه ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری مقاله در:
پرفروش‌ترین دوره‌ها
در کنار شما هستیم

برای مشاوره و ثبت‌نام اطلاعات خود را وارد کنید

با استفاده از یکی از راه‌های زیر باما در تماس باشید.