فعل Go یکی از فعلهای پرکاربرد زبان انگلیسی به معنی «رفتن» است اما گاهی اوقات با کلمات مختلف که ترکیب میشود معانی متفاوتی پیدا میکند. در این مقاله، نخست کالوکیشنهای فعل بسیار پرکاربرد go را آوردهایم و سپس برای درک بهتر مطالب جدید، نمونه جملههایی را نیز در این مقاله قرار دادهایم که برای یادگیری بهتر موثر هستند. با ما همراه باشید.
کالوکیشن به چه معناست؟
Collocation یا همآیند، ترکیبی از کلمات قابل پیشبینی است که همراه هم استفاده میشوند و یک عمل یا اسمی را توضیح میدهند. برای مثال در زبان انگلیسی، برای اشاره به غذای فستفود، از کالوکیشن Fast-Food استفاده میکنیم.نکته اینجاست که همآیندها میتوانند با صفت، قید، فعل و اسم ساخته شوند و محدودیتی ندارند.
لیست کالوکیشنهای Go
Go home | به خانه رفتن |
Go astray | گمراه شدن |
Go bad | غذا یا نوشیدنیای خراب شدن و قابل خوردن یا نوشیدن نبودن |
Go downtown | به مرکز شهر رفتن |
Go bankrupt | ورشکسته شدن |
Go North | به شمال رفتن |
Go deaf | ناشنوا شدن |
Go missing | مفقود شدن |
Go on a date | به قرار عاشقانه رفتن |
Go on a picnic | یه پیکنیک رفتن |
Go on foot | پیاده رفتن |
Go insane (idiom) | دیوانه شدن |
Go abroad | به خارج از کشور رفتن |
Go quiet | امن و آسوده خاطر بودن |
Go smoothly | به راحتی رفتن |
Go overseas | خارج از کشور رفتن |
Go out of fashion | از مد افتادن |
Go to the party | به جشن رفتن |
Go South | از اعتبار افتادن |
Go to the bank | به بانک رفتن |
Go to cinema | به سینما رفتن |
Go to hike | به پیادهروی رفتن |
Go crazy | دیوانه شدن،عصبانی شدن |
Go shopping | به خرید رفتن |
Go for a cup of coffee | قهوه خریدن |
Go to take rest | استراحت کردن |
Go to right | به سمت راست رفتن |
Go for a ride | به گردش(با ماشین یا وسیله نقلیه دیگر شخصی)رفتن |
Go to left | به سمت چپ رفتن |
Go for a swim | به شنا رفتن |
Go fishing | به ماهیگیری رفتن |
Go blind | نابینا شدن |
Go for a run | رفتن برای دویدن |
Go to a mountain | کوه رفتن |
Go to the beach | ساحل رفتن |
Go to a lake | به دریاچه رفتن |
Go to a port | به بندر رفتن |
Go to the airport | به فرودگاه رفتن |
Go to supermarket | به فروشگاه رفتن |
Go for a safari | به سیاحت رفتن |
Go to an adventure | ماجراجویی کردن |
Go to a cruise | به کشتی تفریحی رفتن |
Go to a trip | به سفر رفتن |
Go to a meeting | به ملاقات رفتن |
Go to prison | به زندان رفتن |
Go for holiday | به تعطیلات رفتن |
Go to conference | به کنفرانس رفتن |
Go to a gig | سرکار رفتن |
Go to concert | کنسرت رفتن |
Go mad | عصبانی شدن |
Go to Africa | به آفریقا(اسم کشور دیگری را هم میتوانید بگویید) رفتن |
Go to college | به دانشکده رفتن |
مثال با کالوکیشن Go
در این قسمت، برای اینکه کالوکیشنها بیشتر در ذهن شما بمانند، یک سری جمله مثال زدهایم. پیشنهاد ما این است که خودتان هم به صورت جداگانه با همآیندها جملهسازی کنید.
- Go abroad
I think we should go abroad on holiday this year.
فکر میکنم امسال باید برای تعطیلات به خارج از کشور برویم.
مطالعه کنید: 40 کالوکیشن فعل do + مثال
- Go astray
John will go astray if he becomes friends with Jack.
اگر جان با جک دوست شود، گمراه خواهد شد.
- Go bad
The milk will go bad if it is not kept in the fridge.
اگر شیر در یخچال نگهداری نشود خراب میشود.
- Go bald
Many men go bald at an early age.
بسیاری از مردان در سنین پایین طاس می شوند.
- Go bankrupt
. The company is about to go bankrupt.
این شرکت در شرف ورشکستگی است.
مطلب کاربردی: 70 کالوکیشن make + مثال
- Go blind
The old cat is starting to go blind.
گربه پیر در حال کور شدن است.
- Go crazy
The old man is going to go crazy.
پیرمرد دیوانه خواهد شد.
- Go deaf
Many old people go deaf.
بسیاری از سالمندان ناشنوا میشوند.
- Go fishing
I would like to go fishing this weekend.
من دوستدارم که این هفته به ماهیگیری بروم.
مطلب بسیار کاربردی: کالوکیشنهای فعل get در انگلیسی + مثال
- Go insane (idiom)
If you don’t stop making that noise, I’m going to go (completely) insane !
اگر آن صدا را متوقف نکنید، من (کاملاً) دیوانه خواهم شد!
- Go mad/angry
My parents will go mad if they catch me smoking.
اگر پدر و مادرم در حال سیگار کشیدن من را بگیرند، دیوانه خواهند شد.
- Go missing
Cats often go missing in the city.
گربهها اغلب در شهر گم میشوند.
- Go on a date
He called me and we’re going on a date next Saturday night.
او با من تماس گرفت و شنبه شب آینده قرار است قرار بگذاریم.
از دست ندهید: کالوکیشن های زمان یا time در انگلیسی
- Go on a picnic
We could go on a picnic today.
ما میتوانستیم امروز به پیکنیک برویم.
- Go on foot
I don’t have a car, so I will go on foot.
من ماشین ندارم، بنابراین پیاده خواهم رفت.
- Go online
Go online and learn about writing correct English.
آنلاین شو و درباره درستنویسی به زبان انگلیسی یاد بگیر.
- Out of business
The farmer is going out of business.
کشاورز دارد از کار بیکار میشود.
- Go out of fashion
Blue jeans never seem to go out of fashion.
به نظر می رسد شلوار جین آبی هرگز از مد نمی افتد.
- Go overseas
I often go overseas on business trips.
من اغلب برای سفرهای کاری به خارج از کشور می روم.
- Go quiet
Everyone went quiet when he walked in.
وقتی او وارد شد همه ساکت شدند.
- Go sailing
I like to go sailing at the weekend.
من دوست دارم آخر هفته به قایقرانی بروم.
- Go smoothly
Elections don’t always go smoothly in developing countries.
انتخابات همیشه در کشورهای در حال توسعه به آرامی پیش نمیرود.
بیشتر مطالعه کنید: 500 کالوکیشن انگلیسی (collocation) + معنی
- Go to the beach/to the movie
. I want to go to the beach with my friends at weekend.
. من می خواهم آخر هفته با دوستانم به ساحل بروم.
- Go to war
I hope we don’t go to war.
امیدوارم وارد جنگ نشویم.
سخن پایانی
امیدواریم که این مقاله برای شما مفید بوده باشد. اگر شما همآیند دیگری با فعل go میشناسید، برایمان دیدگاه بگذارید. همچنین میتوانید با همآیندها جمله بسازید و با ما به اشتراک بگذارید.