کالوکیشنهای فعل get در انگلیسی کاربرد خیلی زیادی دارند. کالوکیشن یا کلمات همایند در آموزش زبان کلماتی هستند که هم نشین کلمات دیگر میشوند و شما با استفاده از آنها میتوانید منظور خود را واضحتر و زیباتر بیان کنید. علاوه بر آن با استفادهی بهجا از این کلمات، میتوانید نمرات خوبی در آزمونهای بینالمللی مانند TOEFL و IELTS کسب کنید. منظور از کالوکیشنهای get، کلماتی هستند که در جمله با آن میآیند.
یکی از سوالات و دغدغههای رایجی که بیشتر زبانآموزان دارند این است که چگونه هنگام صحبت کردن به زبان انگلیسی، بیشتر شبیه به natives (افرادی که زبان انگلیسی زبان مادریشان است) به نظر برسند؛ یکی از راهحلهای بسیار کاربردی استفاده از کالوکیشنها یا کلمات همایند است.
این سری از مقالات رایگان سایت آکادمی روان و در ادامه مقاله «کالوکیشن چیست» با ما همراه باشید تا باهم کالوکیشنهای فعل get را یاد بگیریم.
کالوکیشن چیست؟
پیش از معرفی کالوکیشن های فعل get، ابتدا یک توضیح از مفهوم کالوکیشن ارائه میدهیم تا ذهنیت کلی نسبت به آن داشته باشید. کالوکیشن (Collocation) به دو یا گروهی از کلمات گفته میشود که کنار هم به کار رفته و ساختاری معنادار میسازند. یادگیری این کالوکیشنها سبب خواهد شد که مهارتهای زبان شما به انگلیسی زبانان بومی نزدیکتر شده و جملاتی روانتر بیان کنید.
کالوکیشنهای فعل get
برای مشاهده این ویدیو داخل یوتیوب اینجا کلیک کنید.
فعل get را میتوان با سایر اجزای جمله در انگلیسی ترکیب کرد. مانند:
Get + Adjective (get +صفت)
فعل get در معانی گرفتن، متوجه شدن، رسیدن و کسب کردن به کار میرود و جز افعال پر کاربرد زبان انگلیسی است. این فعل دارای کالوکیشنهای متنوعی است که در این بخش با آنها آشنا خواهید شد.
عصبانی شدن |
Get angry |
- He was beginning to get angry.
او داشت شروع میکرد تا عصبانی شود.
Get changed (change clothes)
لباس عوض کردن، تعویض لباس انجام دادن
- I didn’t have time to get changed before the party.
من قبل از پارتی زمانی نداشتم تا لباس تعویض کنم.
خنک شدن |
Get cool |
- It will probably get cool later, so bring a coat.
احتمالا بعدا هوا خنک میشود، پس یک کُت بیار.
تاریک شدن |
Get dark |
- It gets dark very early in the winter.
در زمستان خیلی زود (هوا) تاریک میشود.
طلاق گرفتن | Get divorced |
- I got divorced when I was about 31.
من وقتی تقریبا 31 ساله بودم طلاق گرفتم.
لباس پوشیدن / لباس بیرون آوردن | Get dressed/ undressed |
- The first thing I do in the morning is get dressed.
اولین چیزی که من در صبح انجام میدهم این است که لباس بپوشم.
مَست شدن با نوشیدنیهای الکلی | Get drunk |
- She got drunk and fell over.
او مست شد و روی زمین افتاد.
اخراج شدن | Get fired |
- She didn’t want to get fired.
او نمیخواست که اخراج شود.
ترسیدن | Get frightened |
- She gets frightened when he shouts at her.
او وقتی او سرش داد زد ترسید.
گرم شدن | Get hot |
- I don’t like wearing a suit at work when it gets hot.
من دوست ندارم وقتی هوا گرم میشود سر کار کت و شلوار بپوشم.
گرسنه شدن | Get hungry |
- If you get hungry, there’s some cold chicken in the fridge.
اگر گرسنه شدی، مقداری مرغ سرد در یخچال است.
گُم شدن | Get lost |
- We always get lost in London.
ما همیشه در لندن گم میشویم.
ازدواج کردن (مزدوج شدن) | Get married |
- Tom and Sarah are getting married.
تام و سارا دارند ازدواج میکنند.
پیر شدن | Get old |
- He’s getting old and his hearing isn’t very good.
او دارد پیر میشود و شنواییاش خیلی خوب نیست.
خسته شدن | Get tired |
- I get tired of educated people.
من از آدمهای تحصیلکرده خسته میشوم.
ناراحت شدن | Get upset |
- I knew John get upset when he got the sack.
من میدانستم وقتی جان شغلش را از دست داد ناراحت شد.
مرطوب و خیس شدن | Get wet |
- You get wet in the rain.
تو زیر باران خیس شدی.
نگران شدن | Get worried |
- I started to get worried when they didn’t arrive home.
من وقتی آنها به خانه نرسیدند شروع به نگران شدن کردم.
برای (چیزی) آماده شدن | Get ready for |
- Are you ready, Tom? I got ready for bed.
آمادهای تام؟ من برای خواب آمادهام.
در جایی گیر افتادن (در ترافیک گیر افتادن) | Get stuck (in a traffic jam) |
- I got stuck in a traffic jam.
من در ترافیک گیر افتادم.
حامله شدن | Get pregnant |
- My wife took 2 years to get pregnant.
همسرم دو سال طول کشید تا حامله شود.
شروع کردن | Get started |
- We couldn’t wait to get started on the next job.
ما نمیتوانستیم برای شروع کار جدید صبر کنیم.
به (چیزی) عادت کردن | Get used to |
- You’ll get used to spicy food when you move to India.
تو وقتی به هند نقل مکان کنی به غذای تند عادت خواهی کرد.
get lost | گم شدن |
get bald | کچل شدن |
get busy | مشغول شدن |
get divorced | طلاق گرفتن |
get tired | خسته شدن |
get dark | تاریک شدن |
get empty | خالی شدن |
get fat | چاق شدن |
get heavy | سنگین شدن |
get mad | عصبانی شدن |
get old | قدیمی شدن |
get hurt | صدمه دیدن |
get sunburned | آفتاب سوخته شدن |
get married | ازدواج کردن |
get dizzy | گیج شدن |
Get dressed/ undressed | لباس پوشیدن / درآوردن |
Get fired | اخراج شدن |
توجه: طی تجربهای که سالها در آموزش انگلیسی به زبان آموزان مختلف داشتهایم اکثر زبان آموزان این مشکل را داشتند که فعلهای پرکابرد و حرفهای اضافه را در جملات گاهی فراموش میکردند. ما برای حل این مشکل دوره ای را طراحی کردیم که شما با هزینهی بسیار پایین تمام افعال پرکاربرد به علاوهی حروف اضافه زبان انگلیسی به صورت یکجا یاد بگیرید. برای تهیه دوره روی تصویر زیر کلیک کن!
کالوکیشن get + حرف اضافه
get off | رها کردن |
get rid of | خلاص شدن |
get stuck into | گیر کردن در |
get through | به اتمام رساندن، متوجه شدن |
get together | کنار هم جمع شدن |
get ahead | پیشرفت کردن |
get away | دور شدن، فرار کردن |
get back | پس گرفتن |
get back to | برگشتن به |
get used to | عادت داشتن به |
get up | برخواستن |
get along with | کنار آمدن با |
get into | وارد شدن به / قبول شدن در |
get out | بیرون رفتن |
get around | گشت و گذار |
get down | ناراحت شدن |
get in | سوار شدن |
get in with | همراه شدن با |
get off | پیاده شدن |
get on | سوار شدن |
get over | غلبه کردن |
get in shape | خوش هیکل شدن |
Get + comparative adjective (get + صفت تفضیلی)
بهتر شدن | Get better |
- I hear you’ve got the ‘flu. I hope you’ll get better
شنیدم که آنفولانزا گرفتهای. امیدوارم هرچه زودتر بهتر شوی.
بدتر شدن | Get worse |
- He’s getting worse at singing. He doesn’t practice at all.
آواز خواندن او دارد بدتر میشود. او اصلا تمرین نمیکند.
گرمتر شدن | Get hotter |
- It’s getting hotter.
دارد گرمتر میشود.
سردتر شدن | Get colder |
- It gets colder and colder as we get close to the winter.
همینطور که به فصل زمستان نزدیک میشویم هوا سردتر و سردتر میشود.
عمیقتر شدن | Get deeper |
- Do not swim in this part of the river; the water gets deeper in this part and it’s dangerous.
در این قسمت رودخانه شنا نکنید؛ آب در این قسمت عمیقتر میشود و خطرناک است.
ایمنتر شدن | Get safer |
- Driving has got safer by using seat belts.
رانندگی با استفاده از کمربندهای ایمنی ایمنتر شده است.
مهمتر شدن | Get more important |
- When it comes to large cities, the issue of air pollution gets more important.
وقتی نوبت به شهرهای بزرگ میرسد، مسئلهی آلودگی هوا مهمتر میشود.
گرانتر شدن | Get more expensive |
- Nowadays the gold is getting more expensive.
امروزه طلا دارد گرانتر میشود.
get safer | ایمن تر شدن |
get deeper | عمیق تر شدن |
get older | بزرگتر شدن |
get more important | مهمتر شدن |
Get + Adverb (get + قید)
موفق نشدن در انجام کاری یا چیزی | Get nowhere |
- You’ll get nowhere if you follow his instruction.
تو موفق نمیشوی اگر دستورات او را پیروی کنی.
دور هم جمع شدن | Get together |
- Shall we get together on Friday and go for a drink or something?
آیا میآیید جمعه برای نوشیدن یا خوردن چیزی دور هم حمع شویم و بیرون برویم؟
در مکانی چرخ زدن و دیدن مناظر و مکانهای دیدنی، مسافرت رفتن | Get around |
- It’s not easy to get around the city without a map.
بدون یک نقشه در شهر چرخ زدن راحت نیست.
فرار کردن | Get away |
- The burglars got away before the police arrived.
دُزدان قبل از اینکه پلیس برسد فرار کردند.
موفق شدن در انجام کاری یا چیزی | Get somewhere |
- The technician has arrived. Now we’ll get somewhere!
تکنیسین (متخصص فنی) الان رسید. الان میتوانیم موفق شویم.
موفق شدن، به جایی رسیدن | Get there |
- The climb will be difficult but we’ll get there.
صعود سخت خواهد بود اما ما موفق میشویم.
Get + a place →arrive (get + یک مکان → رسیدن)
به خانه رسیدن | Get home |
- I didn’t get home till after dinnertime.
من تا بعد از زمان شام به خانه نرسیدم.
get to work | سرکار رفتن |
get to the train station | رسیدن به ایستگاه قطار |
get there | رفتن به آنجا |
get to school | به مدرسه رسیدن |
get to the airport | به فرودگاه رسیدن |
get to the office | رسیدن به دفتر کار |
Get = to receive, find, obtain (get = دریافت کردن، به دست آوردن، گرفتن یا پیدا کردن)
(از طرف کسی) تماس دریافت کردن | Get a call |
- I didn’t get a call from anyone
من تماسی از هیچ کس دریافت نکردم.
ایده و نظر داشتن یا پیدا کردن | Get an idea |
- I’ve got an idea. I think the kids would love a picnic!
من یک نظری دارم. من فکر میکنم بجه ها یک پیکنیک (رفتن به پیکنیک) را دوست خواهند داشت.
شانس بدست آوردن، شانس پیدا کردن یا داشتن |
Get a chance |
- I get a chance to sleep in at the weekend.
من شانس این را دارم تا آخر هفتهها تا لِنگ ظهر بخوابم.
سرنخ یا مدرک پیدا کردن و بدست آوردن |
Get a clue |
- You get a clue, and follow that up.
تو یک سرنخ پیدا میکنی و همان را باید پی گیری کنی.
Get a cold | سرما خوردن |
- It’s tough because you always get a cold in the wintertime.
خیلی سخته که تو همیشه در زمستان سرما میخوری.
مدرک گرفتن، دیپلم گرفتن | Get a degree/ a diploma |
- My goals were to go back to school and get a degree.
اهداف من برگشتن به مدرسه و مدرک گرفتن بودند.
شغل پیدا کردن | Get a job |
- He wanted to see if he could get a job with us.
او میخواست ببیند که آیا میتوانست با ما شغلی پیدا کند.
یک نامه دریافت کردن | Get a letter |
- I got a letter from my friend in Bangkok.
من نامهای از دوستم در بانگکوک دریافت کردم.
نمرهی خوب / عالی / بد گرفتن | Get good/top/bad marks |
- If Peter is lazy, he will get bad marks.
اگر پیتر تنبل است، او نمرات بدی خواهد گرفت.
اجازه گرفتن | Get permission |
- You need to get permission from the owner.
تو باید از صاحبکار (یا صاحبخانه) اجازه بگیری.
برداشت یا احساس خاصی داشتن نسبت به چیزی | Get the impression |
- I got the impression she was a little preoccupied.
من این برداشت را داشتم که او کمی حواس پرت بود.
پیام دریافت کردن یا گرفتن از طرف کسی | Get the message |
- We got the message and now we must decide.
حق (انجام کاری یا داشتن چیزی را) بدست آوردن |
Get a/the right |
- Women tried hard to get the right to vote.
زنان بسیار تلاش کردند تا حق رأی دادن را بدست آورند.
پیدا کردن فرد یا چیزی مناسب | Get the right thing / person |
- We had a lot of interviews to get the right person for the job.
ما مصاحبههای زیادی برای پیداکردن فرد مناسبی برای این شغل داشتیم.
اصطلاحا آفتاب گرفتن (با حمام آفتاب رنگ پوست خود را برنزه کردن) | Get a tan |
- I wish I could get a tan like that.
آرزو میکنم که میتوانستم مانند آن برنزه شودم و آفتاب بگیرم.
برای یادگیری بیشتر، با کالوکیشنهای time در انگلیسی آشنا شوید.
Get = to lose (get = از دست دادن)
شغل خود را از دست دادن | Get the sack |
- The employee was caught stealing so he got the sack.
مُچ کارمند در حین دزدی گرفته شد در نتیجه شغلش را از دست داد.
Get = to understand (get = فهمیدن)
معنا و مفهوم جوک را فهمیدن | Get a joke |
- I go there to get a joke each day.
من به آنجا میروم تا هر روز یک جوکی بشنوم (بفهمم و در نتیجه بخندم 🙂 )
Get the driftنکات اصلی و کلی چیزی را فهمیدن
- I didn’t understand every word but I got the drift.
من تمام کلمات را متوجه نشدم اما نکات کلی و اساسی را فهمیدم.
Get = to have, to become (get = داشتن، شدن)
غافلگیر شدن، متعجب شدن | Get a shock |
- They’ll get a shock when they get this bill.
آنها وقتی این صورتحساب (قبض) را ببینند، غافلگیر خواهند شد.
سردرد بد و شدیدی داشتن | Get a splitting headache |
- Tom says he’s got a splitting headache and falls in half.
تام میگوید که سردرد شدیدی گرفته است و انگار که سرش دارد از وسط نصف میشود.
Get = to buy (get = خریدن)
بلیط خریدن | Get the ticket |
- Can you get a ticket for me?
آیا میتوانی یک بلیط برای من بخری؟
get + preposition (phrasal verbs : افعال عبارتی)
خوابیدن، به خواب رفتن | Get sleep / Get to sleep |
- It’s important to get sleep so don’t stay up too long.
خوابیدن مهم است پس تا دیروقت بیدار نمون.
-
He couldn’t get to sleep because he was too excited.
او نتوانست بخوابد چون او بیش از حد هیجانزده بود.
دامه دادن | Get on withا |
- Be quiet and get on with your homework!
ساکت باش و به انجام تکالیفت ادامه بده.
اجتناب کردن یا طفره رفتن از انجام کاری، بیرون آمدن از | Get out of |
- Some husbands manage to get out of doing the dishes.
بعضی شوهرها از شستن ظرفها اجتناب میکنند.
بیدار شدن و از رخت خواب بیرون آمدن | Get up |
- Get me up at seven, would you?
من را ساعت 7 بیدار کن، باشه؟
با چیزی یا کسی کنار آمدن | Get along with |
- We’ve always got along with each other quite well.
ما همیشه نسبتا خوب باهم کنار آمدهایم.
دوباره بدست آوردن، بازگشتن به محل یا موقعیت قبلی | Get back |
- Well, I must get back to work.
خب من باید به سر کارم برگردم.
برای یادگرفتن کالوکیش های ضروری در آیتلس کلیک کنید.
عبارتهای رایج دیگر با استفاده از فعل get
اصطلاحا به معنی شروع کردن | Get cracking |
- You’d better get cracking Alex or you’ll never get your homework done.
الکس بهتره شروع کنی وگرنه هیچ وقت نمیتونی تکالیفت را تمام کنی.
نسبت به چیزی مردد و بی میل بودن | Get cold feet |
- Tom wanted to enter the competition but at the last minute he got cold feet.
او میخواست تا در مسابقه شرکت کند اما در لحظهی آخر مردد شد.
عجله کردن | Get a move on |
- You’d better get a move on or you’ll miss the bus!
بهتره عجله کنی وگرنه از اتوبوس جا میمانی.
شروع کردن چیزی یا کاری، حرکت کردن | Get moving |
- The traffic is already heavy so let’s get moving.
ترافیک پیش از الان هم سنگین است پس بیا حرکت کنیم.
اصطلاحا از شر چیزی راحت شدن، دور ریختن | Get rid of something |
- Let’s get rid of everything we don’t use!
بیا از شر هرچیزی که استفاده نمیکنیم راحت بشیم. (بریزیم دور)
موهای خود یا دیگران را کوتاه کردن |
Get one’s hair cut |
- I want to know where Sarah got her hair cut.
من میخواهم بدانم که سارا کجا موهایش را کوتاه کرد.
به دردسر افتادن | Get into trouble |
- If you get into trouble, don’t hesitate to ask for help.
اگر به دردسر افتادی، اصلا در کمک خواستن تردید نکن.
نفس کم آوردن | Get out of breath |
- If you get out of breath at any time, go back to walking.
اگر هر زمانی نفس کم آوردی، را برو. (این جمله را ممکن است یک فرد یا مربی به یک دونده بگوید)
سایر کالوکیشن های فعل get
Get a certification | گرفتن مدرک یک دوره |
Get an award | جایزه کسب کردن |
Get a job | کار پیدا کردن |
Get money | بدست آوردن پول |
Get an apartment | آپارتمان خریدن |
Get a chance | فرصت پیدا کردن |
Get a call | تماس داشتن |
Get information | بدست آوردن اطلاعات |
Get attention | توجه جلب کردن |
Get results | نتیجه گرفتن |
Get an email | دریافت ایمیل |
Get a present | گرفتن هدیه |
Get grades | گرفتن نمره |
Get a cold | سرماخوردن |
Get a degree/ a diploma | مدرک گرفتن |
Get a letter | نامه گرفتن |
Get a ticket | بلیت گرفتن |
Get hungry | گرسنه شدن |
Get into trouble | در دردسر افتادن |
Get out of breath | از نفس افتادن |
Get permission | اجازه گرفتن |
Get ready for | آماده شدن برای |
Get stuck (in a traffic jam) | گیر افتادن (در ترافیک) |
مثال کالوکیشن های فعل get در جمله
I didn’t get a call from anyone
از هیچ کسی تماسی دریافت نکردم
I get a chance to sleep in at the weekend
آخر هفته فرصتی برای خوابیدن دارم
you always get a cold in the wintertime
شما همیشه در زمستان سرما می خورید
My goals were to go back to school and get a degree
هدف من بازگشت به مدرسه و گرفتن مدرک بود
I got a letter from my friend in Bangkok
نامه ای از دوستم در بانکوک گرفتم
They’ll get a shock when they get this bill
وقتی این صورت حساب را دریافت کنند، شوکه می شوند
?Can you get a ticket for me
می توانید برای من بلیط بگیرید؟
He was beginning to get angry
کم کم داشت عصبانی می شد
It gets dark very early in the winter
در زمستان خیلی زود تاریک می شود
I got divorced when I was about 31
حدود 31 ساله بودم که طلاق گرفتمپ
The first thing I do in the morning is get dressed
اولین کاری که صبح انجام می دهم این است که لباس بپوشم
She didn’t want to get fired
او نمی خواست اخراج شود
If you get hungry , there’s some chicken in the fridge
اگر گرسنه شدید، مقداری مرغ در یخچال است
We always get lost in London
ما همیشه در لندن گم می شویم
You need to get permission from the owner
باید از مالک اجازه بگیرید
I got stuck in a traffic jam
در ترافیک گیر کردم
?Where am I going to get a ticket
از کجا بلیط بگیرم؟
Shall we get together on Friday
جمعه دور هم جمع بشیم؟
تمرین
1. Complete the sentence: “I need to _________________ for work every morning.”
2. Choose the correct phrase: “It’s important to _________________ with your neighbors.”
3. Fill in the blank: “I should _________________ with my old friends.”
4. Rewrite the sentence using a collocation with “get”: “She had a difficult time recovering from the loss.” (She had a difficult time __________________ from the loss.)
5. Fill in the blank: “I want to _________________ as a software developer.”
6. Complete the sentence: “It’s time for me to _________________.”
7. Choose the correct phrase: “I need to _________________ before the guests arrive.”
8. Rewrite the sentence using a collocation with “get”: “He became skilled at playing the guitar.” (He __________________ playing the guitar.)
9. Fill in the blank: “He always manages to _________________ when he’s caught doing something wrong.”
10. Complete the sentence: “I think it’s time to _________________ and explore new places.”
answers:
1. get dressed
2. get along
3. get in touch
4. getting over
5. get a job
6. get up
7. get ready
8. got the hang of
9. get away
10. get going
quiz
Please choose the correct letter (a, b, or c) for each question.
1. Which collocation completes the sentence? “I usually _________________ by 7 a.m. every day.”
a) get up
b) get along
c) get lost
2. What is the correct collocation? “I’m trying to _________________ Spanish before my trip to Spain.”
a) get a haircut
b) get going
c) get the hang of
3. Choose the appropriate collocation: “She always _________________ when it’s time to study.”
a) gets ready
b) gets caught
c) gets the message
4. Which collocation fits in the sentence? “I should _________________ with my grandparents more often.”
a) get dressed
b) get lost
c) get in touch
5. What is the correct collocation? “He needs to _________________ his fear of public speaking.”
a) get over
b) get a grip
c) get a job
6. Complete the sentence with the appropriate collocation: “I’m planning to _________________ at a new gym next week.”
a) get ready
b) get in touch
c) get a membership
7. Which collocation best completes the sentence? “The company is trying to _________________ new customers.”
a) get along
b) get away
c) get more
8. What is the correct collocation? “She couldn’t _________________ the fact that her favorite store was closing.”
a) get over
b) get lost
c) get a haircut
9. Choose the appropriate collocation: “I should _________________ with my high school friends during the summer break.”
a) get going
b) get in touch
c) get a job
10. Which collocation completes the sentence? “He managed to _________________ the difficult situation and find a solution.”
a) get away
b) get over
c) get the hang of
answers
1. get up
2. get the hang of
3. gets ready
4. get in touch
5. get over
6. get a membership
7. get more
8. get over
9. get in touch
10. get over
سخن پایانی
از اینکه تا پایان این مقاله با ما همراه بودید از شما سپاسگزاریم و امیدواریم برایتان مفید بوده باشد. . اگر یادگیری زبان را به غذا پختن تشبیه کنیم، کالوکیشنها ادویههایی هستند که با اضافه کردن آنها غذای شما طعم و بوی بهتری میگیرد. در نتیجه در این مقاله کوشیدیم تا بهترین و رایجترین کالوکیشنهای فعل get را همراه با معنی در اختیار شما عزیزان قرار دهیم. برای یادگیری بهتر و راحتتر این گونه از کلمات پیشنهاد میشود تا آنها را به صورت تک کلمهای و در قالب جمله حفظ کنید.
11 پاسخ
باورم نمیشد getانقدر معنی داره😍
سلام رضا جان بله و این فقط get نیست که انقدر معنی میده بعضی فعل ها و لغات انگلیسی معانی زیادی دارن
مگه getبه معنی شدن نیست؟
سلام هدی جان. نه لزوما. مقاله رو مطالعه کنید تا متوجه معانی مختلف get بشید
ممنونممم
ویدیو کالیکشن getخیلییی خوب بودد👌🏼👌🏼😍😍
وقتی جمله میاد بعد get خودش چه معنی میده؟
سلام متوجه سوالتون نشدم
کالکسن getبه عنوان فعل استفاده میکنیم؟
میشه راهنمایی کنید.متوجه نشدم
سلام حامد. ببین get که فعل هست و با سایر اسم ها که بیاد معنی های مختلفی میگیره. یک بار دیگه مقاله رو بخون. مثلا get home یعنی رسیدن به خانه. get old یعنی پیر شدن
سلام
فعلget در چه مواقعی به کارمون میاره؟
سلام مقاله رو بخونید کامل توضیح دادیم. با همه ی این اسامی که میبینید به کار میاد