همه ما در زندگی هدفی داریم که برای رسیدن به آن تمام تلاش خود را میکنیم. این هدف میتواند کسب مدرک کارشناسی ارشد، پیشرفت کاری، سفر به کشورهای دیگر و … باشد که فعالیتهای ما در همان راستا انجام میگیرد. برای اینکه بتوانید در زبان انگلیسی راجع به اهداف خود صحبت کنید، در این مقاله از آکادمی روان همراه ما باشید تا به بررسی جملات و مکالمه انگلیسی در مورد اهداف بپردازیم.
برای یادگیری مکالمه انگلیسی کلیک کنید.
افعالی که در بیان هدف از آنها کمک میگیریم
چندین فعل در زبان انگلیسی وجود دارد که به نسبت سایر افعال کاربرد بیشتری برای بیان اهداف دارند.
- To set a goal: ایجاد یک هدف
This year, I set two primary goals: Improve my English and Continue my education.
امسال، دو هدف اصلی تعیین کردم: بهبود زبان انگلیسی و ادامه تحصیل.
- To make a goal: ایجاد یک هدف
Making goals helps me to stay motivated at work.
هدف گذاری به من کمک می کند در کار با انگیزه بمانم.
- To have a goal: داشتن هدف
I have a long-term goal for the next five years – double the company’s sales.
من یک هدف بلند مدت برای پنج سال آینده دارم – دو برابر کردن فروش شرکت.
- To achieve a goal : رسیدن به یک هدف با موفقیت
This year, I achieved my goal of learning how to use both Excel and Photoshop.
امسال به اهدافم که چگونگی استفاده از اکسل و فتوشاپ بود، دست یافتم.
- To reach a goal : رسیدن به یک هدف با موفقیت
After 5 years of hard work, I finally reached my goal of securing a management position in the company.
پس از 5 سال تلاش و کوشش بالاخره به هدفم که کسب مقام مدیریتی در شرکت بود رسیدم.
- To accomplish a goal : به انجام رساندن یک هدف
She is a very dedicated person and hard worker, so she always accomplishes her goals.
او فردی بسیار فداکار و سخت کوش است، بنابراین همیشه به اهداف خود میرسد.
مطالعه کنید: مکالمه انگلیسی در مورد تکنولوژی
- I’m Going To : بیان تصمیمات
This year, I’m definitely going to learn a new language.
امسال، من قطعاً یک زبان جدید یاد خواهم گرفت.
From now on, I’m not going to eat at McDonald’s.
از این به بعد، من در مک دونالد غذا نمی خورم.
- I’m Determined to : تعهد نسبت به هدف
I’m determined to grow my business this year.
من مصمم هستم که امسال کسب و کارم را توسعه دهم.
- I’m looking forward to +ing
I’m looking forward to starting guitar lessons.
من مشتاقانه منتظر شروع آموزش گیتار هستم.
I’m really looking forward to visiting my sisters in June – I haven’t seen them in 1 year.
من واقعا مشتاقانه منتظر دیدار خواهرانم در ماه ژوئن هستم – یک سال است که آنها را ندیدهام.
- I can’t wait to + base form / I can’t wait for + noun
I can’t wait to see the new Star Wars movie.
من بی صبرانه منتظر دیدن فیلم جدید جنگ ستارگان هستم.
I can’t wait for summer vacation.
من نمیتوانم برای تعطیلات تابستانی صبر کنم.
کلماتی که برای بیان اهداف در زبان انگلیسی به آنها نیاز دارید.
- Aim: هدف
The primary aim of our campaign is to reduce unemployment.
هدف اصلی کمپین ما کاهش بیکاری است.
This year, the company is aiming for a fair share of the market.
امسال، شرکت به دنبال سهم عادلانه از بازار است.
مطلب مرتبط: مکالمه انگلیسی در مورد موسیقی
- Target : هدف
نشان دهنده نتیجه ای است که شما در تلاش برای رسیدن به آن هستید.
It may take quite some time for you to reach your target weight but if you’re disciplined, you’ll get there.
ممکن است مدتی طول بکشد تا شما به وزن مورد نظر خود برسید، اما اگر منظم باشید، به آن خواهید رسید.
Better English is an eternal target for English students.
زبان انگلیسی بهتر یک هدف همیشگی برای دانشجویان انگلیسی است.
We failed to meet the target of energy saving by 5% although we were very close to it.
ما نتوانستیم به هدف صرفه جویی انرژی تا 5 درصد دست یابیم اگرچه به آن بسیار نزدیک بودیم.
- Mission : ماموریت، وظیفه
Tom embarked on a mission to help those who suffered from famine and poverty.
تام مأموریتی را آغاز کرد تا به کسانی که از قحطی و فقر رنج میبردند کمک کند.
The mission of our school is to help you improve your English.
ماموریت مدرسه ما کمک به شما در بهبود زبان انگلیسی است.
The film is a story about a man and his mission to bring about peace in a war-torn area.
داستان فیلم درباره مردی و ماموریت او برای برقراری صلح در منطقه جنگ زده است.
مطلب کاربردی مکالمه: آموزش مکالمه زبان انگلیسی سریع
صفتهایی برای توصیف اهداف در زبان انگلیسی
- Ambitious : جاه طلب، برای بیان اهدافی استفاده میشود که بلند پروازانه بوده و رسیدن به آنها چالشهای زیادی را میطلبد.
Increasing sales every month is an ambitious goal.
افزایش فروش در هر ماه یک هدف بلند پروازانه است.
- Challenging : چالش برانگیز، نیازمند تلاش زیاد
My goals for this year are challenging, but I’m going to work very hard to achieve them.
اهداف من برای امسال چالش برانگیز هستند، اما برای رسیدن به آنها بسیار سخت تلاش خواهم کرد.
- Easy : ساده، بدون تلاش زیاد بدست میآید
This month, we have an easy target. We just need to maintain our current client base.
این ماه هدف آسانی داریم. ما فقط باید پایگاه مشتریان فعلی خود را حفظ کنیم.
- Achievable : دست یافتنی، امکان رسیدن به موفقیت
Completing one report per week is an achievable goal.
تکمیل یک گزارش در هفته هدفی قابل دستیابی است.
- Realistic : واقع بینانه
My boss is very rational. She always sets realistic goals for our team.
رئیس من خیلی منطقی است. او همیشه اهداف واقعی برای تیم ما تعیین میکند.
- Unrealistic : غیر واقعی، یک ایده غیر عملی یا نادرست
Our new manager doesn’t understand the market, so he set completely unrealistic annual sales goals.
مدیر جدید ما بازار را درک نمیکند، بنابراین اهداف فروش سالانه کاملا غیر واقعی تعیین میکند.
- Short-Term : کوتاه مدت
My short-term goal is to take a social media marketing class.
هدف کوتاه مدت من شرکت در کلاس بازاریابی شبکههای اجتماعی است.
- Long-Term: بلند مدت
My long-term goal is to get my master’s degree in marketing.
هدف بلند مدت من گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در بازاریابی است.
عبارات کاربردی برای صحبت در مورد اهداف
- turn over a new leaf : آدم دیگری شدن
He’s turned over a new leaf and is studying really hard at school.
او آدم دیگری شده و در مدرسه واقعا سخت درس میخواند.
- shed old habits : از شر عادت های قدیمی خلاص شدن
It’s time to shed some of these old habits.
وقت آن رسیده که برخی از این عادات قدیمی را کنار بگذارید.
- pull my socks up : تلاش زیاد برای تغییر عادت قدیمی
I’ll have to pull my socks up if I want to get a promotion this year.
اگر بخواهم امسال ترفیع بگیرم، باید جورابم را بالا بکشم. ( بیشتر تلاش کنم)
- get stuck into (something) : شروع به انجام کاری و سخت کوشیدن در آن
This year I’m going to get stuck into my house renovation project.
امسال میخواهم برای پروژه بازسازی خانه خود تلاش کنم.
مطلب مرتبط: مکالمه انگلیسی در مورد تواناییها
- make (something) my number one priority : اولویت قرار دادن چیزی
I’m going to make career development my number one priority.
من میخواهم پیشرفت شغلی را اولویت اول خود قرار دهم.
- chase my dream : تمرکز روی رویا
I want to chase my dream of becoming an actor.
من میخواهم رویای بازیگر شدنم را دنبال کنم.
- not take no for an answer : به راه خود ادامه دادن، حتی وقتی مانعی پیش روی انسان است.
I’m going to keep applying for university. I’m not going to take no for an answer.
من به اپلای برای دانشگاه ادامه خواهم داد. من نمیخواهم جواب نه را قبول کنم.
- go all out for : تمام انرژی را صرف چیزی کردن
They’re going all out for company’s success.
آنها تمام تلاش خود را برای موفقیت شرکت می کنند.
صحبت در مورد اهداف کاری و حرفهای
- Increase productivity : افزایش بهره وری
I’ve set a goal to increase my professional productivity. With the help of my team, I think I’m capable of producing excellent results this year.
من هدفی را برای افزایش بهره وری کاری خود تعیین کردهام. با کمک تیمم، فکر میکنم امسال بتوانم نتایج عالی کسب کنم.
- Be more efficient: کارآمدتر بودن
Sometimes I lose time doing small tasks. I’ve set a goal to be more efficient and get small tasks done quickly so that I have more time to focus on large projects.
گاهی اوقات برای انجام کارهای کوچک وقتم را از دست می دهم. هدف من این است که کارآمدتر باشم و کارهای کوچک را به سرعت انجام دهم تا زمان بیشتری برای تمرکز روی پروژه های بزرگ داشته باشم.
- Continue education : ادامه تحصیل
My primary goal is to continue my education and get my master’s degree.
هدف اصلی من ادامه تحصیل و گرفتن مدرک کارشناسی ارشد است.
- Expand your network : گسترش دادن ارتباطات
Making connections is one of the best ways to advance professionally! I’ve made a goal to attend more conferences so that I can expand my network.
ایجاد ارتباط یکی از بهترین راهها برای پیشرفت حرفه ای است! هدف من این است که در کنفرانسهای بیشتری شرکت کنم تا بتوانم شبکه خود را گسترش دهم.
- Improve communication skills : بهبود بخشیدن مهارتهای ارتباطی
I need to be more concise when I communicate. I’ve made a goal to improve my communication skills.
هنگام برقراری ارتباط باید مختصرتر صحبت کنم. من هدف خود را برای بهبود مهارتهای ارتباطی تعیین کردهام.
از دست ندهید: 400 اصطلاح انگلیسی همراه با معنی
- Advance in the company: پیشرفت در کمپانی
My goal is to advance to a management position in the company within three years. It’s an ambitious goal, but I’m prepared to work diligently and prove my leadership skills.
هدف من این است که ظرف مدت سه سال به سمت مدیریت در شرکت پیشرفت کنم. این یک هدف بلندپروازانه است، اما آماده هستم تا با پشتکار کار کرده و مهارتهای رهبری خود را ثابت کنم.
- Plan ahead : از قبل برنامه ریزی کردن
Sometimes I have problems with time management. My goal for this year is to plan ahead and organize my time better.
گاهی اوقات با مدیریت زمان مشکل دارم. هدف من برای امسال این است که از قبل برنامه ریزی کرده و زمانم را بهتر سازماندهی کنم.
نمونه مکالمه انگلیسی در مورد اهداف
Manager: I’d like to discuss your short-term goals for this quarter and your long-term goals at the company as well.
من میخواهم در مورد اهداف کوتاه مدت شما برای این سه ماهه و همچنین اهداف بلند مدت شما در شرکت صحبت کنم.
Employee: I’ve been thinking a lot about my goals, and I have some ideas. This month, I’d like to learn how to use a new application for social media management. My long-term goal is to re-design and implement a new social media strategy. I also intend to finish my market research project this quarter. My long-term goal is to use the research to help expand our company’s client base.
من در مورد اهدافم زیاد فکر کرده و ایدههایی دارم. این ماه میخواهم یاد بگیرم که چگونه از یک برنامه جدید برای مدیریت شبکههای اجتماعی استفاده کنم. هدف بلندمدت من طراحی مجدد و اجرای استراتژی جدید شبکههای اجتماعی است. من همچنین قصد دارم پروژه تحقیقات بازار خود را در این سه ماهه به پایان برسانم. هدف بلندمدت من استفاده از تحقیقات برای کمک به گسترش پایگاه مشتریان شرکتمان است.
Manager: Your short-term objectives definitely sound achievable. And I’m impressed by the long-term goals you’ve set! They’re ambitious, and I think that’s great. Have you been thinking about your goals related to your position in the company?
اهداف کوتاه مدت شما قطعا دست یافتنی به نظر میرسند و من تحت تأثیر اهداف بلند مدتی که شما تعیین کردید قرار گرفتم. آنها بلند پروازانه هستند و به نظر من این عالی است. آیا به هدف خود در رابطه با موقعیت خود در شرکت فکر کردهاید؟
Employee: Definitely. My short-term goal is to learn as much as I can and succeed in my current position. In the future, I’m hoping to reach my goal of becoming a Lead Business Analyst.
قطعا. هدف کوتاه مدت من این است که تا جایی که میتوانم یاد بگیرم و در موقعیت فعلی خود موفق شوم. در آینده، من امیدوار هستم که به هدف خود برای تبدیل شدن به یک تحلیلگر اصلی برسم.
Manager: If you continue to work hard, I think both of those goals are realistic. Let me know if there’s anything I can do to help you accomplish your goals.
اگر به تلاش خودادامه دهید، فکر میکنم هر دوی این اهداف واقع بینانه هستند. اگر کاری برای کمک به شما در دستیابی به اهدافتان میتوانم انجام دهم، به من اطلاع دهید.
منبع:
https://www.dynamicenglish.cl/blog-feed/talking-about-your-goals