یکی از موضوعاتی که همه انسانها روزانه با آن درگیر هستند، غذا است و صحبت کردن در مورد آن هم جز ملزومات مکالمات انگلیسی است. اگر به رستوران بروید و قصد داشته باشید از غذا انتقاد کنید یا پس از خوردن یک وعده غذایی، بخواهید از صاحب مهمانی تشکر کنید، آشنایی با لغات مناسب برای بیان طعم غذا در انگلیسی کمک زیادی به شما خواهد کرد.
لغات انگلیسی برای بیان طعم غذا در انگلیسی
Bitter | تلخ – داشتن طعم قوی و اغلب ناخوشایند به عنوان مثال قهوه و شکلات تلخ |
---|---|
Sweet | شیرین – طعم لذت بخش شکر |
Dry | خشک |
Moist | تر |
Bland | بیمزه |
Spicy | تند – طعم قوی از ادویه |
Savoury | غذای نمکی و فلفلی |
Rich | غذای سنگین – غذایی که حاوی مقدار زیادی کره، خامه یا تخم مرغ است. |
Salty | شور |
Tasty | خوشمزه |
Sugary | شیرین |
Greasy | چرب |
Scrumptious / delicious | خوش طعم – خوشمزه |
Sour | ترش |
Crunchy | ترد |
healthy | سالم |
tasty | خوش طعم |
juicy | آبدار |
well-cooked | خوب پختهشده |
too dry | بسیار خشک |
burnt | سوخته |
Ripe | رسیده |
creamy | خامهای |
Raw | نرسیده |
chewy | جوییدنی |
tender | بافت نرم |
soggy | له و خیس |
fresh | تازه |
cold | سرد |
sugar-coated | دارای روکش شکر |
Smoky | دودی |
Gooey | غذای آبکی |
اگه میخوای اسم تمام غذاها و دسرها به انگلیسی رو بدونی این مقاله رو از دست نده!
مثال بیان طعم غذا در انگلیسی
.My cousin used to eat lemons for breakfast. I don’t know how, they’re so bitter
پسر عمویم صبحانه لیمو میخورد. نمیدونم چطور، اونها خیلی تلخ هستند.
.I don’t like dry food. I always use a lot of sauce
من غذای خشک دوست ندارم من همیشه از سس زیاد استفاده میکنم.
.I love chocolate cake, but that one was so rich I could barely finish it
من عاشق کیک شکلاتی هستم، اما آن یکی آنقدر سنگین بود که به سختی توانستم آن را تمام کنم.
.This soup is way too tasty
این سوپ خیلی خوشمزه است.
.I love pizza, but sometimes it’s a bit too greasy
من عاشق پیتزا هستم، اما گاهی اوقات کمی چرب است.
.I think this milk is sour
فکر میکنم این شیر ترش باشه.
.I love sweet food, like chocolate, cookies and cakes
من عاشق خوراکیهای شیرین مانند شکلات، کلوچه و کیک هستم.
اگه میخوای اسم تمام نوشیدنیها در انگلیسی رو بدونی این مقاله رو از دست نده!
دوره آموزشی عبارات کاربردی و مکالمههای رایج روزمره
توی این دوره قراره 500 جملهی پراستفاده و کاربردی را باهم یاد بگیریم. این جملات، جملات عادی نیستن. همشون یک سری قالبهایی هستند که شما فقط کافیه اون قالب و یاد بگیرید تا بتوانید هزاران جملهی دیگه با اون قالب بسازید. برای مشاهده دوره روی تصویر زیر کلیک کنید و برای کسب اطلاعات بیشتر به مشاورین ما با شماره تماس 09130013252 پیام دهید.
جملات کاربردی برای بیان طعم غذا در انگلیسی
Tastes great: طعمش عالیه
.I’m so glad I ordered this pizza—it tastes great
من خیلی خوشحالم که این پیتزا را سفارش دادم – طعم آن عالی است.
Really good: واقعا خوبه
.Have you tried the chocolate cake? It’s really good
کیک شکلاتی رو امتحان کردی؟ واقعا خوبه.
اگه میخوای تمام اصطلاحات آشپزی به انگلیسی رو بدونی این مقاله رو از دست نده!
Wow, [this food] is amazing: وای، [این غذا] فوقالعاده است.
.Wow, this pasta salad is amazing
وای، این سالاد پاستا فوقالعاده است.
Yummy: خوشمزهاس
.This cheesecake is really yummy. I’m going for another slice
این چیزکیک واقعا خوشمزه است. میرم سراغ یه برش دیگه.
Flavorful: خوش طعم
.I love how flavorful this soup is with all the fresh vegetables in it
من عاشق طعم عالی این سوپ با همه سبزیجات تازهاش هستم.
Vegetarian: گیاهخواری
.I’ve been a vegetarian for a year and I don’t even miss eating meat at all
من یک سال است که گیاهخوار هستم و اصلا دلم برای خوردن گوشت تنگ نمیشود.
اگه میخوای اسم تمام میوهها و سبزیجات به انگلیسی رو بدونی این مقاله رو از دست نده!
Trying to lose weight: تلاش برای کاهش وزن
.I usually just have a salad for lunch because I’m trying to lose weight
من معمولا برای ناهار فقط سالاد میخورم زیرا سعی دارم وزن کم کنم.
Low-carb diet: رژیم کم کربوهیدرات
.That strawberry muffin looks tempting, but I’m on a low-carb diet
آن مافین توتفرنگی وسوسه انگیز به نظر میرسد، اما من در رژیم غذایی کم کربوهیدرات هستم.
A balanced diet: رژیم غذایی متعادل
.To stay healthy, I go to the gym, cycle to work and eat a balanced diet
برای اینکه سالم بمانم، به باشگاه میروم، با دوچرخه به محل کار میروم و یک رژیم غذایی متعادل دارم.
کتاب 504 واژه چیست؟ این مقاله رو از دست نده!
Mouth-watering: بینهایت خوشمزه
این صفت عالی برای توصیف چیزی به کار میرود که بسیار خوشمزه و خوش طعم است.
.His mom makes such mouth-watering cakes that I just can’t wait to go over to his house
مادر او چنان کیکهای خوشمزهای درست میکند که من نمیتوانم برای رفتن به خانهاش صبر کنم.
.This food is too […] for me/for my taste
این غذا برای ذائقه من بیش از حد … است.
…It could use a little more/less
میتواند کمی بیشتر/کمتر استفاده کند.
.This chicken is too spicy. It could use a little less chili sauce
این مرغ خیلی تند است. میتواند کمی کمتر از سس فلفل استفاده کند.
.This tastes different. I think I prefer [something else]
این طعم متفاوتی دارد. فکر می کنم [چیزی دیگر] را ترجیح میدهم.
.This tiramisu tastes different. I think I prefer the chocolate cake
طعم این تیرامیسو متفاوت است. فکر کنم کیک شکلاتی رو ترجیح میدم.