اگر زبان آموز هستید، یادگیری لغات آشپزی در انگلیسی را باید حتما یاد بگیرید. حتما تا به حال برایتان پیش آمده که یک دستور غذای عالی انگلیسی را در اینترنت پیدا کنید اما به دلیل اینکه زبان آن انگلیسی بوده، آن را از دست دادهباشید. و یا اگر در یک کشور انگلیسی زبان باشید و کلمات مربوط به آشپزی را ندانید، نمیتوانید در اینباره با دوستان خود صحبت کنید. متاسفانه در آموزشگاههای زبان هم کمتر به این موضوع پرداختهشده است. ما هر آنچه که باید در آشپزخانه به انگلیسی بدانید را در این مقاله برایتان آوردهایم!
ویدئو لغات و عبارات آشپزی در انگلیسی
مطلب پیشنهادی: آهنگ انگلیسی برای یادگیری زبان انگلیسی
لغات مورد استفاده در آشپزی
ADD
اضافه کردن مواد به هم
Add more pepper to the dish if necessary.
در صورت نیاز فلفل بیشتری به ظرف اضافه کنید.
BAKE
پختن
It smells good in the kitchen because I’m baking a stew.
توی آشپزخانه بوی خوبی میآید، چون من دارم خورشت میپزم.
BARBECUE
پختن گوشت و مواد غذایی روی آتش یا زغال.
I’m going to barbecue some meat for dinner.
قصد دارم تا برای شام مقداری گوشت کباب کنم.
BEAT
هم زدن مواد.
Beat the egg until it starts to thicken.
تخممرغ را آنقدر بزنید تا شروع به سفتشدن کند.
BLEND
مخلوط کردن.
You can blend fruit to make smoothie.
برای تهیهی اسموتی، میتوانید میوهها را مخلوط کنید.
BOIL
جوشاندن
Boil the potatoes
سیبزمینیها را بجوشانید
BREAK
شکستن و خرد کردن مواد یا ریز کردن آنها
Break the eggs into a bowl.
تخممرغها را درون یک کاسه بشکنید.
مطلب مرتبط: عبارات مربوط به گوشت در انگلیسی
BROIL
پختن گوشت و سبزیجات روی توری یا طبقات فر و سرخکن.
The cook broiled the meat.
آشپز گوشت را پخت.
CARVE
برش دادن گوشت به قطعات کوچکتر.
Who is going to carve the meat?
چه کسی گوشت را برش میدهد؟
CHOP
خورد کردن سبزیجات
Chop the onions then add them to the salad.
پیازها را خرد کنید و آنها را به سالاد اضافه کنید.
COMBINE
ترکیب کردن.
Make sure the ingredients combine well.
مطمئن شوید که ترکیبات بهخوبی باهم ترکیب میشوند.
cook
آشپزی کردن.
Cook the chicken until there are no pink parts.
مرغ را آنقدر بپزید تا هیچ بخشی از آن به رنگ صورتی باقی نماند.
CUT
بریدن
He cut the meat into little pieces.
او گوشت را به تکههای ریزتر برش داد.
مطالعه کنید: خواندن و نوشتن اعداد در زبان انگلیسی
DRAIN
خارج کردن آب اضافی از مواد غذایی بعد از پختن در آب.
Drain the water from the pot of spaghetti.
آب اضافی را از ظرف اسپاگتی خارج کنید.
FRY
سرخ کردن مواد غذایی در روغن
I fried the fishes.
من ماهیها را سرخ کردم.
مطالعه کنید: آموزش حروف انگلیسی به کودکان
GRATE
رنده کردن. تقسیم کردن مواد به بخشهای ریز با مالیدن آنها.
Grate a carrot and add it to the salad.
یک هویج را رنده کنید و آن را به سالاد اضافه کنید.
GREASE
پوشاندن و مالیدن روغن به سطوح یا مواد.
grease the pan
ماهیتابه را چرب کنید.
GRILL
پختن گوشت و مواد غذایی با حرارت زیاد و گاهی غیرمستقیم.
He prepared grilled cheese sandwiches for dinner.
او برای شام ساندویچ پنیر کبابی درست کرد.
مطلب پیشنهادی: آموزش زبان انگلیسی از صفر تا صد
KNEAD
پهن کردن و فشردن انواع خمیر با دست یا وردنه.
Knead the dough for the pizza base.
خمیر را برای یک پیتزا پهن کنید.
MEASURE
اندازهگیری دقیق برای به دست آوردن وزن یک ماده.
Measure a teaspoon of curry.
یک قاشق چایخوری ادویه کاری را اندازه بگیرید.
مطالعه کنید: انیمیشن انگلیسی
MELT
ذوب کردن
Melt the butter
کره را ذوب کنید.
MICROWAVE
گرم کردن مواد غذایی در ماکروویو.
Remove the food from the metal container before you microwave it.
قبل از قراردادن مواد غذایی در ماکروویو آن را از ظروف فلزی خارج کنید.
مطالعه کنید: 15 قدم برای یادگیری ساده گرامر انگلیسی
PEEL
پوست کندن میوه و سبزیجات.
Peel the potatoes before boiling them.
سیبزمینیها را قبل از جوشاندن پوست بکنید.
POUR
ریختن.
Pour the chocolate sauce over the cake.
سس شکلاتی را روی کیک بریزید.
ROAST
پختن. اغلب برای مرغ و سبزیجات
We want to roast the chicken
ما میخواهیم مرغ را بپزیم.
SIFT
الک کردن
Sift the flour into a bowl.
آرد را درون یک کاسه الک کنید.
SLICE
برش دادن. برش دادن میوه و سبزیجات به یک اندازه.
Slice the cucumbers and add them to the salad.
خیارها را برش بدهید و به سالاد اضافه کنید.
SPRINKLE
پاشیدن.
Sprinkle the sugar over the cake.
شکر را روی کیک بپاشید.
SQUEEZE
خارج کردن آب از چیزی با فشاردادن آن.
Squeeze the juice from the lemons.
لیموها را فشار دهید و آب آنها را بگیرید.
STEAM
بخارپز کردن.
Steamed vegetables are great.
سبزیجات بخارپز شده عالی هستند.
STIR
هم زدن.
Stir until the sugar has completely dissolved.
شکر را هم بزنید تا کاملاً حل شود.
TENDERIZE
در مخلوط خواباندن مواد گوشتی برای نرم و ترد شدن.
I think we should tenderize the steak before cooking it.
من فکر میکنم که باید استیک را قبل از پختن در مواد بخوابانیم.
از دست ندهید: اسامی میوهها و سبزیجات به انگلیسی
لیست وسایل آشپزخانه به انگلیسی
Kettle
Toaster
Microwave oven
Refrigerator (commonly “fridge”)
Dishwasher
Breadbox
Pitcher (or jug)
Blender
Colander
Tureen (or bowl)
Cookware
Frying pan (stainless steel or nonstick)
Teapot
Grater
Spatula
Measuring cups
Measuring spoons
Cutting board
Ladle
Strainer
Slotted spoon
Can opener
Mixing bowl
Egg slicer
Potato peeler
Meat mallet
Plate
Glass
Cup (mug)
Regular spoon
Fork
Knife (butter knife, paring knife, steak knife)
Bin
اصطلاحات آشپزی
حالا که با لغات مربوط به آشپزی آشنا شدید، چند اصطلاح جالب را هم یاد بگیرید. فراموش نکنید که در مورد اصطلاحات معنی ظاهری کلمات مد نظر نیست.
Cooking on gas: در کار خود پیشرفت کردن
Cut and dried: مسئله یا ایدهای که کاملاً در مورد آن تصمیمگیری شده و قابل تغییر نیست.
Flash in the pan: جوشش آنی و بینتیجه. تلاش بیهوده
Half-baked ideas: ایدههای نیمه کاره
It (all) boils down to: دلیل اصلی یک وضعیت
On a knife edge: بودن در موقعیتی بسیار سخت. در فارسی میگوییم روی لبهی تیغ راه رفتن.
On a plate: با کوشش کم. دو دستی تقدیم شده.
To boil over: جوش آوردن. وقتی کسی نتواند عصبانیتاش را کنترل کند و شروع به بحث یا دعوا کند (متضاد Simmer down).
To cook the books: جعل حساب های مالی یک شرکت
To cook someone’s goose: خراب کردن برنامه های یک شخص
To curry favour: خود شیرینی، چاپلوسی
To grill someone: سوال پرسیدن از شخصی بدون خستگی
To jump out of the frying pan into the fire: از چاله به چاه افتادن
To simmer down: آرام شدن (متضاد Boil over)
To stew یا be in a saw: سر دو راهی گیر کردن
To stir the pot: عمداً تنش ایجاد کردن، شر به پا کردن
To turn up the heat: تحت فشار قرار دادن کسی یا انتقاد کردن از چیزی
لینک مفید: اسم انواع آجیل و خشکبار در زبان انگلیسی
ضرب المثل های مرتبط با آشپزی
ضربالمثلها بخش جدانشدنی از یک زبان هستند. ضرب المثلها سخنان کوتاه و پر معنایی هستند که به یک داستان قدیمی اشاره میکنند.
A watched pot never boils: وقتی منتظر هستید اتفاقی بیفتد، زمان کندتر میگذرد.
If you can’t stand the heat get out of the kitchen: اگر نمیتوانید از پس کاری بر بیایید، آن را به کسی که میتواند بسپارید.
It’s no use crying over split milk: گذشته ها گذشته!
Too many cooks the broth: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک!
اگر شما هم لغات و اصطلاحات جالبی در ارتباط با آشپزی میدانید، آنها را در بخش کامنتها با ما به اشتراک بگذارید.