video:
level: intermediate
voice:
transcript:
PRINCESS SPY
Noor Inayat Khan was born a princess but died living the life of a spy while fighting the Nazis.
She was born in Moscow in 1914 to an American mother and an aristocratic Indian father, which made her a princess. Khan and her family soon moved to London and then Paris, where she went to school. After completing her education, she began writing children’s stories and may have gone on to lead the quiet life of a writer, but this was not her path.
When World War II broke out in Europe, Khan’s life took an unexpected turn. France fell to German forces in 1940. Khan fled to London with her family. Her life was forever changed. She was a gentle woman. She was raised as a pacifist by her father, a famous Sufi teacher. She did not believe in war but decided that she had to take a stand against the Nazis. She joined the Women’s Auxiliary Air Force later that year. And in 1942, she was recruited to become a spy and radio operator.
Though some of her spy trainers were unsure whether Khan was up to the job, she was given a dangerous mission. She flew and parachuted into France to join the resistance network in Paris. Her code name was “Madeleine.” Her mission was so dangerous that her spy trainers didn’t expect her to live more than six weeks. One by one, the other spies on her team were captured. Her bosses told her to return to England, but Khan refused. She continued her mission of sending messages to London while doing her best to avoid the German secret police.
Khan was eventually betrayed by a French fellow spy and arrested. Even worse, the secret police found copies of her secret radio signals and were able to trick Allied forces into sending new spies into their hands.
Khan didn’t sit back and wait for the war to end. She escaped prison but was caught. She was punished with solitary confinement and tortured for ten months. To her credit, she did not reveal any information to her captors the entire time she was there.
Eventually, Khan and three other agents were sent to Dachau concentration camp. She was killed there on September 13, 1944, less than a year before the end of the war. Her last word before being shot was ‘liberty.’
ترجمه متن:
شاهزادهی جاسوس
نور عنایت خان با لقب شاهزاده به دنیا آمد اما به عنوانِ جاسوسی از دنیا رفت که با نازیها مبارزه میکرد.
او در سال ۱۹۱۴ در مسکو از مادری آمریکایی و پدری هندی که اشراف زاده بود متولد شد این بود که او را به یک شاهزاده خانم تبدیل کرد. خان و خانواده اش به زودی به لندن و سپس به پاریس رفتند و در آنجا به مدرسه رفت. او پس از اتمام تحصیلاتش به نوشتن داستانهای کودکان پرداخت و زندگی با آرامشی را به عنوان یک نویسنده میگذراند، اما این مسیر اصلی زندگیش نبود.
هنگامی که در اروپا جنگ جهانی دوم آغاز شد، زندگی خان دچار تغییری غیرمنتظره شد. در سال ۱۹۴۰ فرانسه در برابر نیروهای آلمانی سقوط کرد. خان با خانواده اش به لندن فرار کردند و زندگی اش برای همیشه تغییر کرد. او زنی نجیب زاده بود. او در دستان پدری پرورش یافت که معلم معروف عرفان بود به عنوان یک صلح طلب بزرگ شد.
او به جنگ اعتقادی نداشت اما تصمیم گرفت که علیه نازیها بایستد. اواخر همان سال به نیروی هوایی کمکی زنان پیوست. و در سال ۱۹۴۲، به عنوان یک جاسوس و اپراتور رادیویی استخدام شد.
اگرچه برخی از مربیانِ جاسوسی او مطمئن نبودند که آیا خان از عهده این کار برمیآید یا نه ، اما ماموریت خطرناکی به او محول شد. او با چتر نجات به فرانسه پرواز کرد تا به شبکه مقاومت در پاریس بپیوندد. اسم رمز او «مادِلین» بود. ماموریت او به قدری خطرناک بود که مربیان جاسوسیِ او انتظار نداشتند او بیش از شش هفته بتواند زنده بماند.
جاسوسان تیم او یکی پس از دیگری دستگیر شدند. روئسایش به او گفتند که به انگلیس برگردد، اما خان نپذیرفت. او به ماموریت خود برای فرستادن پیامها به لندن ادامه داد و در عین حال تمام تلاش خود را کرد تا به دست پلیس مخفی آلمان نیفتد.
سرانجام، یک جاسوس فرانسوی به خان خیانت کرد و او دستگیر شد. بدتر از آن، پلیس مخفی کپیِ سیگنالهای رادیویی مخفی او را پیدا کرد و توانست با فرستادن جاسوسان جدید نیروهای متفقین را فریب دهد.
خان منتظر پایان جنگ نماند و از زندان فرار کرد اما دستگیر شد. او به مدت ده ماه در سلول انفرادی مجازات و شکنجه شد. او در تمام مدتی که در آنجا بود هیچ اطلاعاتی را فاش نکرد و از این رو به خود افتخار میکرد.
سرانجام خان و سه مأمور دیگر در روز ۱۳ سپتامبر ۱۹۴۴ کمتر از یک سال قبل از پایان جنگ در اردوگاه کار اجباری داخائو کشته شدند.و آخرین حرفش قبل از تیرباران «آزادی» بود.
Idioms in Persian:
مقابل کسی یا چیزی ایستادن یا مقاومت کردن |
Take stand against sth/smb |
Idioms in English:
break out 🟰 1. something negative such as war, fire, or disease happening or spreading suddenly 2. to take something out of storage
go on to (do something) 🟰 proceed to do something
up to (doing something) 🟰 good enough or strong enough to do something
take a stand 🟰 resist someone or something
one by one 🟰 first one and then another
sit back 🟰 take no action; relax and wait
took a turn 🟰 make a change for the better or the worse
همچنین مطالعه کنید:
برای تمرین از طریق پادکست انگلیسی و داستانهای انگلیسی کانال کست باکس ما را دنبال کنید.