در صورتی که قصد داشته باشید یک متن حقوقی انگلیسی را به فارسی ترجمه کنید، با لیستی از کلمات حقوقی برخورد خواهید کرد که آشنایی با آنها به شما کمک زیادی خواهد کرد. در این مقاله از آکادمی روان به مرور مهمترین اصطلاحات حقوقی به انگلیسی خواهیم پرداخت، با ما همراه باشید.
لیست اصطلاحات حقوقی به انگلیسی
Witness | شاهد |
Incorporate | گنجاندن |
Examine | بررسی کردن |
Intention | قصد |
Issue | موضوع |
Accuse | متهم کردن |
Advocate | مدافع |
Appeal | درخواست |
Arrest | دستگیری |
Criminal law | قانون کیفری |
Defendant | وکیل مدافع |
Evidence | شواهد و مدارک |
Fine | جریمه |
Guilty | گناهکار |
Illegal | غیر مجاز |
Judge | قاضی |
Jury | هیئت داوران |
Lawyer | وکیل |
Magistrates Court | دادگاه بدوی |
Plea | ادعا |
Barrister | وکیل دادگستری |
Charge | متهم کردن |
Case | مورد |
Civil law | قانون مدنی |
Courtroom | دادگاه |
Crown Court | دادگاه جنایی |
Prosecutor | دادستان |
Sue | شکایت کردن |
Verdict | حکم |
Warrant | حکم بازداشت |
Desire | تمایل |
Manslaughter | قتل غیر عمد |
Criminal damage | خسارت جزایی |
Direct intention | قصد مستقیم |
Oblique intent | قصد غیر مستقیم |
Infer | استنباط |
Proof | اثبات |
Confirmed | محرز |
Motive | انگیزه |
مطالعه کنید: اصطلاحات تجاری انگلیسی+ 100 لغت و اصطلاح Business English
همچنین ممکن است این چند اصطلاح را نیز بشنوید:
- to cover one’s tracks : پنهان کردن رد پا یا اثر
- to not have a leg to stand on : دلیل برای اثبات نداشتن
- to get off scot-free : قسر در رفتن
- to beat the rap : قسر در رفتن
- to get caught red handed : مچ کسی را گرفتن، سر بزنگاه کسی را دستگیر کردن
- to get a slap on the wrist : تخفیف در مجازات
- white-collar crime : تبهکاری توسط کارمندان موسسات دولتی
- to keep one’s nose clean : کار غیر قانونی نکردن
- open and shut case : پرونده سریع بسته شده
- lawyer up : وکیل گرفتن
- behind bars : پشت میله های زندان
- bail out : با قید ضمانت آزاد کردن
- turn a blind eye : نادیده گرفتن
- to take the law into one’s own hands : شخصا قانون را اجرا کردن
- an eye for an eye and a tooth for a tooth : چشم در برابر چشم، قصاص
مطلب مرتبط: لغات و اصطلاحات مربوط به مطبوعات و خبرنگاری در انگلیسی + ویدئو
مثال اصطلاحات حقوقی در زبان انگلیسی
We have a witness to the killing.
ما شاهد قتل هستیم.
She was a witness to the incident.
او شاهد این حادثه بود.
I was an unwilling witness of their quarrel.
من ناخواسته شاهد دعوای آنها بودم.
We can incorporate this information into our report.
ما می توانیم این اطلاعات را در گزارش خود بگنجانیم.
I need to examine all possible contingencies.
من باید همه موارد احتمالی را بررسی کنم.
We shall examine into the affair.
ما موضوع را بررسی خواهیم کرد.
You need to examine every piece of evidence first.
ابتدا باید همه شواهد را بررسی کنید.
How dare you accuse me of lying.
چطور جرات کردی مرا به دروغگویی متهم کنی.
Reporters were barred from the courtroom.
خبرنگاران از حضور در دادگاه منع شدند.
It’s wrong to accuse him when he’s not here and can’t answer you back.
وقتی او اینجا نیست و نمی تواند پاسخ شما را بدهد، متهم کردن او اشتباه است.
مطلب بسیار کاربردی: اصطلاحات انگلیسی خنده دار
In this country, you are innocent until proved guilty.
در این کشور تا زمانی که گناه شما ثابت نشود، بی گناه هستید.
Men often accuse women of not being logical.
مردان اغلب زنان را متهم می کنند که منطقی نیستند.
He is a strong advocate of reforms on the political system
او مدافع جدی اصلاحات در نظام سیاسی است.
The commissioner has issued a warrant for her arrest.
کمیسر دستور بازداشت وی را صادر کرده است.
They issued a warrant for her arrest.
حکم بازداشت او را صادر کردند.
Forty-eight hours have elapsed since his arrest.
چهل و هشت ساعت از دستگیری او می گذرد.
He was a professor of criminal law at Harvard University law school.
او استاد حقوق جزا در دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد بود.
She was sentenced to five years imprisonment for manslaughter.
او به جرم قتل غیر عمد به پنج سال حبس محکوم شد.
His plea of guilty to manslaughter was not accepted by the prosecution.
اعتراف وی به قتل غیرعمد توسط دادستانی پذیرفته نشد.
مطالعه کنید: 300 شغل به انگلیسی
مشاغل مرتبط با رشته حقوق
چندین شغل لیست شده در این بخش با رشته حقوق مرتبط بوده و آشنایی با معادل انگلیسی آنها میتواند به دانش لغوی شما بیافزاید.
Jurist | حقوقدان |
Magistrate | دادرس |
public defender | وکیل تسخیری |
defense | وکیل مدافع |
Prosecutor | دادستان |
Judge | قاضی |
public prosecutor | دادستان عمومی |
attorney | وکیل |
justice of the peace | دادرس دادگاه |
lawyer | وکیل |
barrister | وکیل مدافع |
Solicitor | وکیل |
مثال مشاغل مرتبط با رشته حقوق در جمله
Derek Bok is a famous jurist and socialist of America.
درک بوک حقوقدان و سوسیالیست مشهور آمریکاست.
The magistrate issued a warrant for his arrest.
دادرس قرار بازداشت وی را صادر کرد.
He was wanted for the murder of a magistrate.
او به اتهام قتل یک دادرس تحت تعقیب بود.
James is entitled to a public defender.
جیمز حق داشتن یک وکیل تسخیری را دارد.
A public defender defends someone accused of a crime.
وکیل تسخیری از کسی که متهم به جرم است دفاع می کند.
He wants to be an attorney.
او می خواهد وکیل شود.
The attorney demonstrated that the witness was lying.
وکیل ثابت کرد که شاهد دروغ می گوید.
He needed to consult with an attorney.
او نیاز به مشورت با یک وکیل داشت.
سخن پایانی
امیدواریم که این مطلب برای شما مفید باشد و با اصطلاحات جدید حقوقی آشنا شده باشید و با خیال راحت بتوانید فیلمهای جنایی و حقوقی را ببینید.