اگر به زبان انگلیسی علاقه دارید و قصد دارید مقالات سیاسی بینالمللی را مطالعه کنید، آشنایی با کلمات و اصطلاحات مرتبط با سیاست و دولت برای شما مفید خواهد بود. در این مقاله از آکادمی روان به معرفی مهمترین این کلمات خواهیم پرداخت؛ در ادامه همراه ما باشید.
لیست کلمات و اصطلاحات مرتبط با سیاست و دولت در انگلیسی
کلمه انگلیسی | معنی فارسی |
---|---|
The congress | کنگره |
The party | حزب |
The congressman | نماینده کنگره |
The president | رئیس جمهور |
The election | انتخابات |
The republican | جمهوریخواه |
The house of representatives | مجلس نمایندگان |
The senator | سناتور |
The king | پادشاه |
The vote | رای |
The governor | فرماندار |
politics | سیاست |
The ballot | برگه رای |
The parliament | مجلس |
برای یادگیری لغات و عبارات در دادگاه به زبان انگلیسی این مطلب را مشاهده کنید.
The democrat | دموکرات |
---|---|
The mayor | شهردار |
Abductor | آدم ربایی |
Public opinion | افکار عمومی |
Racial distinction | تمایز نژادی |
Racism | نژادپرستی |
abortive attempt | تلاش نافرجام |
abortive coup | کودتای نافرجام |
Abuse | سو استفاده کردن |
Air Field | میدان هوایی |
The prime minister | نخست وزیر |
The senate | مجلس سنا |
Mutual disappointment | نارضایتی متقابل |
National saviour | ناجی ملی |
National interest | منافع ملی |
بهترین دوره برای یادگیری کامل مکالمه زبان انگلیسی
در هر زبانی 90 درصد مکالمه و صحبتی که شما در طول شبانه روز با افراد مختلف دارید شامل 700 قالب است که استاد کریمی و تیم متخصص آکادمی روان بعد از 3 سال این 700 قالب طلایی زبان انگلیسی را جمعآوری کردهاند و داخل ترم پیشرفته دوره جامع آکادمی روان آموزش دادهاند. برای مشاهده دوره روی تصویر زیر کلیک کنید و برای کسب اطلاعات بیشتر به مشاورین ما با شماره تماس 09130013252 پیام دهید.
برای یادگیری اسامی انواع جرم و جنایت در انگلیسی این مطلب را مشاهده کنید.
Official existence | وجود رسمی |
---|---|
Massive invasion | تهاجم عظیم |
Member countries | کشورهای عضو |
Peace negotiations | مذاکرات صلح |
National currency | پول ملی |
Nationalize | ملی کردن |
NATO | ناتو |
Policy preparation | سیاستگذاری |
Moderate policy | میانهرو |
Law-creating | قانونگذاری |
Middle class | طبقه متوسط |
Military capacity | ظرفیت و توان نظامی |
Military movements | تحرکات نظامی |
Military superiority | برتری نظامی |
International agreement | قرارداد بینالمللی |
برای یادگیری کلمات نظامی و جنگی به انگلیسی این مطلب را مشاهده کنید.
اصطلاحات سیاسی انگلیسی به فارسی
Judiciary | قوه قضاییه |
---|---|
war | جنگ |
Left-wing | جناح چپ |
Left-wing parties | احزاب جناح چپ |
Legislation | قانونگذاری |
Political movement | جنبش سیاسی |
defamation | افترا |
deflect | منحرف کردن |
demagogue | عوام فریبی |
denigrate | حمله به نام و شهرت کسی |
Political union | اتحادیه سیاسی |
Multi-party assembly | مجلس چند حزبی |
Negotiations | مذاکرات |
Nuclear strategy | استراتژی هستهای |
Accusation | اتهام، دعایی مبنی بر اینکه کسی مرتکب تخلف شده است. |
برای یادگیری اصطلاحات تجاری انگلیسی این مطلب را مشاهده کنید.
Allegation | ادعا، اتهام رسمی به کسی |
---|---|
Alliance | اتحاد، پیوستن به یک انجمن یا ائتلاف |
authoritarian | مستبد |
bamboozle | فریب دادن، پنهان کردن انگیزههای واقعی |
beleaguer | محاصره کردن |
benefit | سود |
رشوه دادن | |
cadre | کادر نظامی |
career | حرفه |
claim | مطالبه |
coercion | اجبار |
collaboration | همکاری |
conceal | پنهان کردن، پوشاندن |
control | کنترل |
corruption | فساد |
بهترین و راحتترین ابزار یادگیری زبان انگلیسی اپلیکیشنها هستند. برای مشاهده لیست اپلیکیشنهای آموزش زبان انگلیسی کلیک کنید!
coterie | حزب جمعی از افراد با هدف مشترک |
---|---|
dictatorship | دیکتاتوری |
embezzlement | اختلاس |
empire | امپراتوری |
fiasco | شکست مفتضحانه |
greedy | طمع کار |
hypocrisy | تظاهر به داشتن ویژگیها یا باورهایی که ندارید. |
ignorant | بیسواد؛ فاقد دانش |
illegal | غیر قانونی |
illicit | قاچاق |
influence | قدرت تأثیرگذاری بر افراد یا رویدادها |
infringement | عملی که یک توافق یا حق را نادیده میگیرد. |
intimidation | عمل ترساندن یک فرد ضعیف تر برای انجام کاری |
irresponsible | بیمسئولیت |
lobby | لابی |
برای یادگیری اصطلاحات مدیریت به زبان انگلیسی ویژه مدیران موفق این مطلب را از دست ندهید!
malfeasance | رفتار نادرست یک مقام دولتی |
---|---|
patriarchy | مرد سالاری |
plagiarism | سرقت ادبی |
plutocracy | یک سیستم سیاسی که توسط افراد ثروتمند اداره میشود. |
privilege | مزیت امتیاز |
proxy | نماینده |
rebut | رد کردن ادعا با مدرک |
regime | رژیم |
reputation | شهرت، آبرو |
resignation | استعفا |
revelation | افشا |
saga | حماسه |
scandal | رسوایی |
scapegoat | کسی که به خاطر اشتباهات دیگران مجازات .میشود |
solicit | درخواست فوری |
tainted | آلوده |
tarnish | لکهدار کردن |
tycoon | سرمایهدار |
unethical | عدم انطباق با استانداردهای مورد تایید رفتار اجتماعی |
unjust | ناعادلانه |
یک پاسخ
تشکر از زحمات دست اندرکاران دست مریزاد اجرشما با خدا