اعضای بدن در فرانسوی، les parties du corps نامیده میشوند و دانستن آنها برای افزایش دایره لغات شما مخصوصا برای مکالمه و همچنین توصیف و تعریف ظاهر دیگران و از همه مهمتر به کارگیری اصطلاح معروف Avoir mal à ( بیان درد جسمی در فرانسوی ) است که در این مقاله آن را به طور کامل آموزش میدهیم.
توجه داشته باشید که در این مقاله، ما در مورد les corps humain یعنی اعضای بدن انسان یاد میگیریم.
اعضای بدن (Les parties du corps)
اعضای بدن به طور کلی به اعضای خارجی و اعضای داخلی و به طور جزئیتر به پوست le peau، سر la tête، بالاتنه le torse و پایینتنه l’inférieur تقسیم میشوند.
اعضای خارجی بدن (Les parties externes du corps) ⬇️
سر و صورت | la tête et le visage
جمجمه le crâne |
شقیقه/گیجگاه la tempe |
گوش l’oreille (f.) |
مو les cheveux |
پیشانی le front |
ابرو le sourcil |
پلک la paupière |
چشم l’œil (m.) |
مژه le cil |
بینی le nez |
گونه/لُپ la joue |
فک la mâchoire |
سبیل la moustache |
ریش la barbe |
دهان la bouche |
لب la lèvre |
زبان la langue |
دندان la dent |
چانه le menton |
گردن le cou/la nuque |
جمع (pluriel) کلمات:
گوشها les oreilles |
ابروها les sourcils |
پلکها les paupières |
چشمها les yeux |
مژهها les cils |
گونهها/لُپها les joues |
لبها les lèvres |
دندانها les dents |
مثال:
.او (مذکر) چهره/صورت زیبایی دارد |
Il a un beau visage. |
دوست دارم موهایم کوتاه باشند. |
J’aime mes cheveux courts. |
چشمهایش درست نمیبیند. |
Ses yeux ne voient pas bien. |
لپهای بچتون خیلی بامزهست. |
Les joues de votre bébé sont trop mignonnes. |
.این مرد سبیلو/ریشو است |
Cet homme est moustachu/barbu. |
او (مذکر) همیشه دهانش بو (بد) میدهد. |
Il pue toujours de la bouche. |
.دندانهایت را مسواک بزن، لطفا |
Brosse-toi les dents, s’il te plaît. |
بالاتنه (le torse)
مچ دست le poignet |
شانه/کتف l’épaule (f.) |
آرنج le coude |
بازو/کل دست le bras |
ساعد l’avant-bras |
دست (از مچ تا انگشتها) la main |
کف دست la paume |
انگشت دست le doigt |
بند انگشت la jointure |
مشت le poing |
انگشت اشاره (.m) l’index |
انگشت شست le pouce |
انگشت کوچک (.m) l’auriculaire |
انگشت وسط (.m) le médius |
انگشت حلقه (.m) l’annulaire |
قفسه سینه le poitrine |
سینه/پستان le sein |
ناخن l’ongle (m.) |
کمر/پشت le dos |
شکم le ventre |
ناف le nombril |
مطالعه کنید: 10 روش تقویت مکالمه زبان فرانسه
جمع (pluriel) کلمات:
شانهها les épaules |
بازوها (کل دست) les bras |
دستها (از مچ تا انگشتها) les mains |
انگشتهای دست les doigts |
بندهای انگشت les jointures |
ناخنها les ongles |
سینهها les seins |
مثال:
شانههایشان در فوتبال آسیب دیده است. |
Leurs épaules ont été blessées au football. |
او (مونث) بر اثر سرطان سینه فوت کرد. |
Elle est morte d’un cancer du sein. |
مچ دستم پیچ خورد. |
Je me suis foulé le poignet. |
اگر جواب سوال را میدانید، لطفا دست خود را بالا ببرید. |
Si vous savez la réponse, levez la main, s’il vous plaît. |
ناخن جویدن رو بس کن! |
Arrête de te ronger les ongles! |
پایینتنه (l’inférieur)
نشیمن/باسن le derrière |
پا (از ران تا مچ) la jambe |
ران la cuisse |
زانو le genou |
ساق پا le tibia |
پا (از مچ تا انگشت) le pied |
انگشت پا l’orteille (m.) |
پاشنه پا le talon |
قوزک پا la cheville |
جمع (pluriel) کلمات:
رانها les cuisses |
پاها (از ران تا مچ) les jambes |
پاها (از مچ تا انگشت) les pieds |
زانوها les genoux |
انگشتهای پا les orteilles (m.) |
مثال:
اگر میخواهید رانهای قوی داشته باشید، دویدن را انتخاب کنید. |
Si vous voulez des cuisses fortes, choisissez la course à pied. |
پارسال، پای راستم در یک تصادف شکست. |
L’année dernière, ma jambe droite s’est cassée dans un accident. |
این کفشها پاهایم را اذیت میکنند. |
Ces chaussures me font mal aux pieds. |
مچ پایم هنوز ورم کرده است. |
Ma cheville est toujours enflée. |
اعضای داخلی بدن (Les parties internes du corps)
مغز le cerveau |
پرده گوش le tympan |
لوزه l’amygdale (f.) |
حنجره le larynx |
حلق le pharynx | گلو la gorge |
مری l’œsophage |
نای la trachée |
نایژه la bronche |
ریه/شش le poumon |
قلب la cœur | کبد le foie |
معده/شکم l’estomac (m.) | آپاندیس l’appendice (f.) |
طحال la rate |
کلیه le rein | روده l’intestin (m.) |
مثانه la vessie |
مطلب کاربردی: روزهای هفته، ماهها و فصلها در زبان فرانسه
پرده گوشش عفونت کرده است. |
Son tympan s’est infecté. |
من ریههای ضعیفی دارم. |
J’ai les poumons faibles. |
خواهرم عمل قلب کرده است. |
Ma sœur s’est opérée a cœur. |
او (مذکر) آپاندیسش را درآورده است. |
Il a enlevé son appendice. |
ماهیچه le muscle |
استخوان l’os | دنده la côte |
نخاع la moelle épinière |
مفصل l’attache (f.) | غضروف le cartilage |
خون le sang |
رگ la veine | سرخرگ l’artère (f.) |
مویرگ le capillaire | عصب le nerf |
تاندون le tendon |
سلول la cellule |
|
.دکتر گفت احتمالا دندههایش شکسته است |
Le médecin a dit que ses côtes étaient probablement cassées. |
.تاندون انگشت اشارهام در هندبال پاره شد |
Le tendon de mon index s’est déchiré au handball. |
من و دوستانم تصمیم گرفتیم هر سال خون اهدا کنیم. |
Mes amis et moi avons décidé de donner du sang chaque année. |
اصطلاح Avoir mal (درد داشتن)
اصطلاح Avoir mal به معنی درد داشتن از کاربردیترین اصطلاحات است که هر زبانآموز فرانسهای باید آن را در دوره مقدماتی بلد باشد. این اصطلاح هم برای بیان مشکل و درد جسمی در موقعیت رسمی یعنی به دکتر و در بیمارستان و هم در موقعیت غیررسمی و دوستانه به کار میرود.
صرف فعل مصدر avoir :
قبل از ساخت هر نوع جملهای باید حتما صرف فعل آن را بلد باشید.
ما داریم Nous avons |
من دارم J’ai |
شما دارید Vous avez |
تو داری Tu as |
آنها مذکر/مونث دارند Ils/Elles ont |
او مذکر/مونث دارد Il/Elle a |
از دست ندهید: معرفی 20 فیلم برای تقویت زبان فرانسه
avoir mal + à + (عضو بدن)
برای به کار بردن این اصطلاح اول باید مصدر فعل avoir را صرف کنید، بعد جای گذاری کلمه mal (به معنی بد)، و در آخر استفاده از حرف اضافه à و ادغام آن با عضو بدن مورد نظر (همیشه همراه با حرف تعریف article)؛ یعنی به این صورت:
à + le (nom masculin) = au
à + la (nom féminin) = à la
à + l’ (nom commençant par une voyelle ou H muet) = à l’
à + les (nom au pluriel) = aux
مثالها | Les exemples :
J‘ai mal au cœur.
حالت تهوع دارم. (نوعی اصطلاح است و به معنی قلب درد نیست.)
J‘ai mal à la gorge.
گلو درد دارم. / گلویم درد میکند.
J‘ai mal à l’estomac.
دلم/معدهام درد میکند.
J‘ai mal aux jambes.
پاهایم درد میکنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Mon père ne peut pas bien travailler, il a mal au dos.
پدرم نمیتواند خوب کار کند، کمرش درد میکند.
Tu as mal à la tête comme toujours?
مثل همیشه سردرد داری؟ / مثل همیشه سرت درد میکند؟
– Vous avez mal où?
+ J‘ai mal à l’oreille gauche.
– کجاتون درد میکنه؟
+ گوش چپم درد میکنه.
– Est-ce que ta grand-mère va mieux?
+ Non, elle a très mal aux genoux.
– مادربزرگت بهتره؟
+ نه، زانوهاش خیلی درد میکنه.
اصطلاحات روزمره برای سرماخوردگی
Je suis enrhumé.
.من سرما خوردهام
J’ai la grippe.
گریپ شدم. / بینیام گرفته است.
.J’ai le nez bouché
بینیام کیپ شده است. / بینیام گرفته است.
.J’ai le nez qui coule
آبریزش بینی دارم.
J’ai de la fievre.
تب دارم.
یادآوری پایانی
اگر شما به تازگی یادگیری زبان فرانسوی را آغاز کردهاید و در سطح مقدماتی هستید؛ لغات اعضای بدن جزو اولین کلماتیست که یاد میگیرید. و اگر در سطح بالاتری هستید، تمرین مکالمه برای شما ضروریست و یادگیری اصطلاخات روزمرهای مانند مثالهای این مقاله به تقویت زبان و حرف زدن شما بسیار کمک می کند.