level: intermediate
voice:
Transcript:
The Practice Of Gratitude
While on vacation in one of the southern isles, a wealthy businessman was taking a morning stroll along the beach after breakfast. He arrived at a pier just as a small boat was docking. Inside the vessel was a young fisherman with two freshly caught tuna fish.
The businessman complimented the fisherman on the quality of the fish, asking how long it had taken him to catch them. The fisherman said, “Oh, not so long.”
Then the businessman asked why didn’t he stay out longer and catch more fish, to which the fisherman replied that two fish were enough to support his family’s needs for the day.
“So what do you do with the rest of your day?”
The fisherman said, “Well, I sleep in, I fish a little in the morning, then eat lunch with my lovely wife, take a nice long nap in the afternoon, and then wander down into the village each evening to drink wine with my friends and have a few laughs.”
The businessman shook his head and scoffed at the fisherman. He said, “Look, let me help you. You’re doing this all wrong. What you should be doing is spending more time fishing each day. Then you can sell the extra fish you catch for a profit, which you can use to buy a bigger boat. And with the proceeds from the bigger boat, you could buy several more big boats and start operating a whole fleet of fishing boats. And then instead of selling your fish to a middleman, you can open your own cannery. Then you can control the entire catch, processing, and distribution. From there you can move to New York or Hong Kong, expanding your operations around the globe.”
The fisherman thought about this for a moment and then asked how long it would take. “About 20 years.” the businessman replied.
“And then what?” asked the fisherman.
The businessman laughed. “That’s the best part. At just the right time, you can announce an IPO, sell your stock to the public, and make millions. You’ll be rich!”
“Rich, huh? And then what?”
The businessman replied, “And then you can retire and move to a small village near the coast, where you can sleep in, fish a little in the morning, eat lunch with your lovely wife, take a nice long nap in the afternoon, and then go into the village to drink wine with your friends and have a few laughs.”
ترجمه فارسی:
تاجر و ماهیگیر
تاجر ثروتمندی برای تعطیلاتش به یکی از جزایر جنوب آمده بود بعد از خوردن صبحانه در حال قدم زدن بود که همان موقع قایقی برای لنگر انداختن به اسکله رسید. در داخل قایق ، ماهیگیر جوانی بود که دو ماهی تن تازه صید کرده بود.
تاجر از مرغوب بودن ماهی ها تعریف و تمجید کرد و از او پرسید صید آنها چه قدر زمان برده .ماهیگیر گفت: «زمان زیادی نبرده است.»
بعد تاجر پرسید چرا بیشتر نمانده تا ماهی بیشتری بگیرد ،ماهیگیر در جوابش گفت که دو ماهی برای تأمین نیاز روزانه خانواده اش کافی است.
«پس بقیه روز را چه میکنی؟»
ماهیگیر گفت: «کمی می خوابم، صبحها کمی ماهی میگیرم، ناهار را با همسر عزیزم میخورم، بعد از ظهر یه چرت دلچسب و طولانی میزنم و هر روز غروب
دوری همین اطراف روستا میزنم و با دوستانم شرابی مینوشیم با هم بگو و بخند میکنیم.»
تاجر سرش را تکان داد و پوزخندی به ماهیگیر زد و گفت: «ببین، بگذار کمکت کنم. همه کارهایی که می کنی اشتباه است. تو باید هر روز وقت بیشتری برای ماهیگیری بگذاری. بعد میتوانی ماهی های بیشتری بگیری و آنها را بفروشی و سود کنی و با پول آن قایقی بزرگتر بخری. با درآمد قایق بزرگتر میتوانی چند تا قایق بخری و یه ناوگان ماهیگیری راه اندازی کنی. بعد به جای فروختن ماهی به واسطه ها ، می توانی خودت یه کارخانه کنسروسازی تاسیس کنی.
بعد میتوانی همهی کارهای صید ماهی، آماده سازی و توزیع آنها را کنترل کنی. از آنجا میتوانی به نیویورک یا هنگ کنگ بروی و تجارت خود را به کل دنیا توسعه بدهی.»
ماهیگیر مدتی در این مورد فکر کرد و سپس پرسید که همه اینها چقدر طول می کشد. تاجر پاسخ داد: «حدوداً بیست سال.»
ماهیگیر پرسید: «آخرش چه میشود؟»
تاجر خندید. «این بهترین قسمت ماجراست. درست به موقع می توانی اعلام کنی که میخواهی سهام شرکت را بفروشی و شرکت را به عموم مردم بفروشی و از آن چندین میلیون کسب کنی و بعد پولدار شوی!»
«پولدار درسته؟ بعدش چی میشود؟»
تاجر جواب داد: «بعدش میتوانی خودت را بازنشسته کنی و به یک روستای کوچک نزدیک ساحل بروی؛ جایی که بتوانی بخوابی، صبحها کمی ماهیگیری کنی ، ناهارو با همسر عزیزت بخوری، بعد از ظهرها چرت طولانی بزنی، و بعدش دوری توی روستا بزنی و با رفقا شرابی بنوشی و با هم بگو و بخند راه بندازید.»
بهترین دوره برای یادگیری کامل مکالمه زبان انگلیسی
در هر زبانی 90 درصد مکالمه و صحبتی که شما در طول شبانه روز با افراد مختلف دارید شامل 700 قالب است که استاد کریمی و تیم متخصص آکادمی روان بعد از 3 سال این 700 قالب طلایی زبان انگلیسی را جمعآوری کردهاند و داخل ترم پیشرفته دوره جامع آکادمی روان آموزش دادهاند. برای مشاهده دوره روی تصویر زیر کلیک کنید و برای کسب اطلاعات بیشتر به مشاورین ما با شماره تماس 09130013252 پیام دهید.
Idioms in Persian:
isles | جزیره کوچک |
Stroll | قدم زدن، پرسه زدن |
Docking | پهلوگیری قایق |
Vessel | کشتی |
Fleet | ناوگان نیروی دریایی |
Middleman | واسطه |
Cannery | کارخانه کنسروسازی |
همچنین مطالعه کنید:
برای تمرین از طریق پادکست آموزش زبان انگلیسی و داستانهای انگلیسی کانال کست باکس ما را دنبال کنید.
یک پاسخ
عالی بود و فوق العاده