video:
Transcriprt:
level: basic
Jack and the beanstalk
Once upon a time there was a boy called Jack. He lived with his
mother. They were very poor. All they had was a cow.
One morning, Jack’s mother told Jack to take their cow to market
and sell her. On the way, Jack met a man. He gave Jack some magic
beans for the cow.
Jack took the beans and went back home. When Jack’s mother saw the beans she was very angry.
She threw the beans out of the window.
The next morning, Jack looked out of the window. There was a giant beanstalk. He went outside and
started to climb the beanstalk.
He climbed up to the sky through the clouds. Jack saw a beautiful castle. He went inside.
Jack heard a voice. ‘Fee, fi, fo, fum!’ Jack ran into a cupboard.
An enormous giant came into the room and sat down. On the table there was a hen and a golden
harp.
‘Lay!’ said the giant. The hen laid an egg. It was made of gold. ‘Sing!’ said the giant. The harp began to
sing. Soon the giant was asleep.
Jack jumped out of the cupboard. He took the hen and the harp. Suddenly, the harp sang, ‘Help,
master!’
The giant woke up and shouted, ‘Fee, fi, fo, fum!’ Jack ran and started climbing down the beanstalk.
The giant came down after him.
Jack shouted, ‘Mother! Help!’ Jack’s mother took an axe and chopped down the beanstalk. The giant
fell and crashed to the ground. Nobody ever saw him again.
With the golden eggs and the magic harp, Jack and his mother lived happily ever after.
ترجمه متن:
جک و لوبیای سحر آمیز
روزی روزگاری پسری به نام جک با مادرش زندگی میکرد. آنها بسیار فقیر بودند و تنها داراییشان یک گاو بود.
یک روز صبح، مادر جک به او گفت، گاوشان را به بازار ببرد و او را بفروشد.
در بین راه جک مردی را دید، او به جک در اِزای گاو چند لوبیای جادویی داد.
جک لوبیاها را گرفت و به خانه برگشت. وقتی مادرِ جک لوبیاها را دید بسیار عصبانی شد.
لوبیاها را از پنجره به بیرون انداخت.
صبح روز بعد، جک از پنجره به بیرون نگاه کرد ،ساقهی لوبیای بزرگی را دید و از آن بالا رفت.
او از میان ابرها گذشت و به سمت آسمان رفت جک قلعهی زیبایی دید و وارد آن شد.
جک صدایی شنید.فی فیی فو فوم، او سریع به داخل کمد دوید.
غول بزرگی وارد اتاق شد وآنجا نشست. روی میز یک مرغ و چنگی طلایی بود.
غول گفت:«تخم بزار!» مرغ تخمی از طلا گذاشت. غول گفت: بخوان! چنگ شروع به آواز خواندن کرد. غول خیلی زود به خواب رفت.
جک از کمد بیرون پرید. مرغ و چنگ را برداشت. ناگهان، چنگ فریاد زد: «ارباب، کمک!»
غول از خواب بیدار شد و فریاد زد: «فی، فی، فو، فوم!» جک دوید واز ساقهی لوبیا پایین رفت.
غول به دنبال او پایین آمد.
جک فریاد زد: «مادر! کمک!» مادرِ جک تبر را برداشت و به ساقهی لوبیا زد. غول به روی زمین افتاد و کسی دیگر او را ندید.
جک و مادرش با تخمهای طلا و چنگ جادویی تا آخر عمر به خوشی زندگی کردند.
یک دوره عالی برای ضمانت موفقیت فرزندتان
همینطوری که من و شما به راحتی زبان فارسی را یاد گرفتیم و بدون هیچ آموزشی صحبت میکنیم، فرزند شما هم باید به همین صورت زبان انگلیسی را یاد بگیرد. اگر این اتفاق بیوفتد فرزند شما زبان دوم را به سختی فراموش خواهد کرد و او دو زبانه خواهد بود. دوره جامع فرزند دو زبانه شامل دورههای آموزشی کودکان از سن 0 تا دورهی 7 سال به بالا است. برای مشاهده دوره روی تصویر زیر کلیک کنید و برای کسب اطلاعات بیشتر به مشاورین ما با شماره تماس 09130013252 پیام دهید.
همچنین مطالعه کنید: